Mahan
20-01-2013, 17:05
حکایت های آموزنده ازسعدی(کوتاه،مختصر،مفید)
بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد.
پسر را گفت نباید که این سخن با کسی در میان نهی، گفت: ای پدر فرمان تو راست، نگویم و لکن خواهم مرا بر فایده این کار مطلع گردانی که مصلحت در نهان داشتن چیست.
گفت تا مصیبت دو نشود: یکی نقصان مایه و دیگر شماتت همسایه.
مگوی انده خویش با مردمان
که لاحول گویند شادی کنان
بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد.
پسر را گفت نباید که این سخن با کسی در میان نهی، گفت: ای پدر فرمان تو راست، نگویم و لکن خواهم مرا بر فایده این کار مطلع گردانی که مصلحت در نهان داشتن چیست.
گفت تا مصیبت دو نشود: یکی نقصان مایه و دیگر شماتت همسایه.
مگوی انده خویش با مردمان
که لاحول گویند شادی کنان