ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





صفحه 2 از 3 نخست 123 آخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 22
  1. #11
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    محل سکونت
    تبریز
    نوشته ها
    115
    278
    کاربر فعال
    نقل قول نوشته اصلی توسط JCG [Only Registered and Activated Users Can See Links. Click Here To Register...]
    دوست عزیز منم دقیقا با نظر بهزاد خان موافقم
    اصلا اینطوری نیست که شما ها و بعضی از خبرنگارای تلوزیون فکرمیکنید
    مثلا برای خرما میگن توی بازاز کیلویی 8000 ولی از نخلستان میخرن 3000 والا اگه 3000 هم بخرن باید خوشحال باشه اگه خودش عرضشو داره ببره بفروشه ....بابا اصلا اینطوری نیست که فکر میکنید:
    - هزینه باربری توی ایران به نسبت حجم و وزن محصول بالاست یه دلیلشم مسافت طولانیه
    - تلفات بابری خیلی خیلی بالاست 30تا40 درصد که البته اون قابل درست شدنه
    - خب طرفی که میخره پول و سرمایش میخوابه برادر عزیز - همین امروز من تو میدان بار بود خرمای سال پیش رو دارن میدن 1800 تا 3200 خیلیاشم خراب شده یا ترشیده حالا فکرشو کن یک سال هزینه انبارداری و سردخانه و.... تازه از قیمت خریدشون پایین تر..............

    یا مثلا پارسال کشاورزایی که نخود کاشته بودن (منطقه غرب) طمع کردن نخوداشون رو نگه داشتن که خودشون بعدا که فصل برداشت تموم شد بدن بازار....خیلیاشون تا الآن که نخود امسال هم داره میاد نتونستن بفروشن ....

    نتیجه: واژه دلال رو یه عده اجنبی وارد فرهنگ لغات ما کردن که تاجرا رو کوچیک کنن چون ایران از لحاظ جغرافیایی یه محل خوب برای داد و ستد و تجارت بوده خیلی از افراد از قدیم شغل و درآمدشون همین بوده و این الآن تقریبا میشه گفت شده یه فرهنگ



    نتیجه پر گوهری بود .

    اگر این جوری باشه که اون بقالی سر کوچتون که کیشمیش داره هم دلاله . دلال بین مصرف کننده و عمده فروش .

    این تعریف انجمن بین المللی حسابداریه .

    در علم حسابداری به کسی که خرید و فروش کنه میگن تاجر .

    دوستان عزیز
    در جامعه کنونی بر اساس میزان فروش و میزان ریسک کار سود ها متغییره . افرادی که جنس اون ها مصرفی هست یعنی جنس رو زمین نمی مونه و ریسک کمی داره . سودش هم کمه .

    مثال می زنم
    درصنف ما یعنی عمده فروشان مواد غذایی و شوینده چون جنس فروشش خوبه و ریسکش کمه سود حاصله میشه حدود 3 یا 4 درصد. چرا چون خواب سرمایه کمه .
    ولی یک عمده فروش که لوازم خانگی داره به خاطر فروش کم و خواب سرمایه زیاد سودشون تقریبا 40 تا 50 درصده

  2. #12
    تاریخ عضویت
    Dec 2011
    محل سکونت
    تهران
    سن
    37
    نوشته ها
    872
    4,522
    نوشته های وبلاگ
    1
    مدیریت کل سایت
    مدیر کل انجمن
    دلالی اصطلاحیه که از فرانسه وارد ایران شد. در قرن هجدهم در فرانسه دلالها رو به خاطر اینکه اقتصاد رو به هم میریختن اعدام میکردن. !!!!

    اما دلال وواقعا کیه و تفاوتش با تاجر چیه؟
    دلال به کسی اطلاق میشه که بدون اینکه محصولی تولید کنه و یا ارزش افرینی ای ایجاد کنه صرفا با پول(یا کالای شبیه به پول که نقد شوندگیش بالاست) بازی میکنه.

    اگر تعریفمون از دلال این باشه میشه گفت کسایی که در بازار مسکن یا دلار یا طلا طی چند سال گذشته، صرفا به خاطر اینکه پول داشتن تقاضای کاذب و افزایش قیمت رو موجب میشدند دلال هستند. کسی هم که کالا احتکار میکنه صرفا نوعی دلاله.

    منتهی شما نمیتونی به زور به یکی بگی کالا احتکار نکن. اقتصاد امریه که با بخشنامه و دستور نمیتونی کنترلش کنی. نمیتونی یکی رو مجبور کنی که اقا بیا مالت رو بفروش چرا که اگه نفروشی جنس گرون میشه.

    مطمئن باشید اگر جایی دلالی صورت میگیره این ناشی از ضعف سیست اقتصادی در تنظیم عرضه و تقاضای بازاره. و صد البته که شما هیچ اقتصادی رو پیدا نمیکنی که سیستمش صد درصد درست باشه و هیچ نوع دلالی در اون صورت نگیره. دلیلش هم اینه که اقتصاد سالم اقتصادیه که همیشه فراز و فرود داره، هیچ اقتصادی پیدا نمیشه که همیشه رو به رشد یا همیشه رو به نزول باشه، در دوران اوج و در دوران رکود اقتصادی بسیاری مواقع فرصت هایی برای دلالی به وجود میاد.
    در نتیجه تو نمیتونی به یکی با بخشنامه بگی که تو الان دلار احتکار نکن.
    یادم نمیره که اون بنده خدا فکر میکرد دلار رو با زور میتونه کنترل کنه، یه روز میریختن چهار راه استانبول همه رو جمع میکردن، ولی نتیجش دقیقا بالعکس میشد.
    تغییرات بازار دلار، مسکن، طلا، همه تغییراتی از این دست بودن که دلیلش رو نباید در بد بودن و بی وجدان بودن مردم بلکه باید در ضعف سیستم اقتصادی کلان کشور جستجو کرد. زمانی که نقدینگی به شدت در جامعه افزایش پیدا کنه و بازدهی در بخش تولید اصلا جذابیتی نداشته باشه، همه مردم سعی میکنن به جای سرمایه گذاری در امر تولید که موجب اشتغال در جامعه میشه، دارایی هاشون رو به سمتی سوق بدن که ارزش مالشون حفظ بشه. دارایی هایی که نقد شوندگی بالایی داشته باشه.


    زمانی که در اقتصاد کلان شما نگرش کوتاه مدت داشته باشی نتیجش همینی میشه که دیدیم. نمیشه برای سرطانی که باعث سر درد شده بیای یه استامینوفن نجویز کنی بگی حالا اینو بخور سر دردت بیفته تا بعدا ببینیم چی میشه.
    ویرایش توسط بهزاد : 17-06-2014 در ساعت 13:45
  3. #13
    تاریخ عضویت
    Dec 2011
    محل سکونت
    تهران
    سن
    37
    نوشته ها
    872
    4,522
    نوشته های وبلاگ
    1
    مدیریت کل سایت
    مدیر کل انجمن
    محمد رضا شاه هم دقیقا همین کارای پوپولیستی رو کرد که کله پا شد. این موضوع منو یاد یه مقاله از مسعود بهنود انداخت که براتون نقل میکنم:

    قصه مرد باران ساز.مرد چینی وردی می دانست و باران باریدن می گرفت، نرخش یک یوان بود. تا زمانی که کسی شاگرد جوان او را اغوا کرد و پسرک کنار کلبه باران ساز دکه یی ساخت و بر سردرش نوشت باران سازی با نیم یوان.
    در آن سال خشک، چند روزی مشتریان فراوان رسیدند و چینی جوان شادمان، آنان را راه انداخت و روستاییان هم دعاگویان و شادمان رو به مزارع تکیده نهادند، چشم به راه باران. دو روزی گذشت دکه چینی جوان پرمشتری بود هنوز، باران ساز پیر هم مانند همه آن روزها عصایش را زیر چانه نهاده جلوی در کلبه خود، روی چارپایه یی نشسته بود در انتظار که ناگهان ریختند. روستاییان با نگرانی و فریاد ریختند به دکه باران ساز جوان که به فریادمان برس که زندگی مان رفت. معلوم شد به ورد جوان باران باریده ولی سر ایستادن ندارد و سیلی شده خانمان سوز. چاره چیست. جوان نمی دانست. نمی دانست که باران ساز پیر را دو ورد بود؛ با یکی باران می ساخت و با دومی باران را می گفت تا بایستد و جوان این دومی را نیاموخته بود. و ما بسیاریم که ورد دوم نمی دانیم. و این زندگی است. تکرار هم می شود.



    وقتی در سال ۱۳۵۳ بهای نفت ناگهانی جهید و سه برابر شد، در میان کشورهای صاحب نفت ایران تنها کشوری بود که سازمان برنامه یی به آن وسعت و کارشناسان داشت. از همین رو کارشناسانش جلوی ناهماهنگی ها را می گرفتند و جلوی اسراف سد می گذاشتند. در آن زمان ایستادند که نباید این همه پول را وارد کشور کرد و خرید، بلکه باید با تاخیر و به تدریج این درآمد را در جاهای مطمئن سرمایه گذاری کرد و کم کمک عوایدش را آورد و صرف زیرساخت ها کرد.

    اما شاه از جهش قیمت نفت صدای سرنوشت شنیده بود و فرمان فرموده بود که ایران ظرف پنج سال در زمره کشورهای صنعتی بزرگ درآید. گفتند به فرمان دادن نیست و ساختار میخواهد. نپذیرفت.گفته بود و دلالان فرنگی در سرش انداخته بودند که ظرف پنج سال ۲۰ نیروگاه هسته یی داشته باش، بلندترین ساختمان، اول پایگاه کنکورد، اولین جزیره تفریحی منطقه-چیزی نظیر دوبی امروز – و بزرگ ترین ارتش خاورمیانه را زیر فرمان داشته باش و صدها از این قبیل «ترین» ها.

    عظمت رویا و دروازه های تمدن بزرگ جسارتش می داد که سخن همه کارشناسان سازمان برنامه را ناشنیده بگذارد، سهل است تهدید کند که درش را گل می گیرم. به شرحی که در خاطرات دکتر عبدالمجید مجیدی رئیس وقت سازمان برنامه نوشته شده، و خبرنگاران و ناظران آن زمان هم دیده اند که در رامسر چه گذشت، در کنفرانس تجدید نظر در برنامه پنجم، آن نطق معروف را فرمود که «هواپیما به سر باند رسیده عنقریب پرواز می کند، هر کس دل ندارد پیاده شود که من خود تا به اینجایش آورده ام و از این پس خود می دانم به کجا خواهم برد».

    در آن زمان، سکوت و اطاعت بود، فقط یکی با ادب گفت چون عاقبت این کار می دانم نمی مانم تا تماشاگرش باشم، مهندس مجلومیان معاون اقتصادی سازمان برنامه بود. از همان رامسر کار دولتی را ترک گفت و رفت.

    سه سال بعد از آن تصمیم از سر خودرایی و البته خیرخواهی، ده ها و بل صد ها کشتی که بارهای وارداتی برای ایران آورده بودند در بنادر جنوب صف کشیده بودند، تا چشم می دید بر سطح آب چراغ ها روشن بود و ملوانان و جاشوها شادخواری می کردند با پول ملت ایران که در یک سال چهارصد میلیون دلار دموراژ جریمه تاخیر در تخلیه بارف دادند.

    امکانات بنادر، اسکله ها چند برابر شد اما سیمان به اندازه نبود، سیمان رسید، وسیله برای رساندنش به درون کشور نبود، کامیون های وایت – سفیدرنگ – امریکایی خریداری شد، راننده یی نبود، کنسولگری های ایران در پاکستان و بنگلادش مامور استخدام راننده درجه یک شدند، به رشوه تصدیق های ساختگی در کار آمد و تا ده تایی از کامیون ها در جاده بندرعباس به کرمان چپه نشدند کس به صرافت فساد در کنسولگری ها نیفتاد. این کامیون های وایت چندان ماند که چهار سال بعد از خریدشان نصیب لشگر صدام شد که انبارهای بندر خرمشهر را غارت کردند.

    اما این همه حکایت نیست، چندان که کمبود برق، شهرها را در تاریکی برد، کارخانه ها با مشکل تولید روبه رو شدند، کارگران بیکار شدند، تورم سرسام آور شد، قیمت ها گرانی گرفت، هزاران بازرس استخدام شد که گرانفروشان را بگیرند، اصناف و بازرگانان گرفتار بی عدالتی بازرسان شدند و چرخه سقوط به کار افتاد، سیل جاری شد، گمان نرفت که این حاصل همان رخداد تجدید نظر در برنامه پنجم در رامسر است و حاصل دور زدن کارشناسان سازمان برنامه.

    مفاسد اقتصادی شکل گرفت، مردم دانستند این هیاهو از بهر چیست اما حکومت ندانست و رفت تا مدیران سابق و لاحق را قربان کند.اقتصاد شکست خورده بود دیگر به دنبال مسببش می گشتند. و چون شکست یتیم است و پیروزی صد پدر دارد، پس جست و جو ادامه یافت و ساواک به ماجرای اقتصادی رنگ سیاسی زد. از اولین کسانی که در آن زمان به حکم بررسی های نخستین قربانی شدند فریدون مهدوی وزیر بازرگانی وقت و دو معاونش بودند که ساواک کشف کرد اولی عضو قدیمی جبهه ملی و دو دیگر از اعضای کنفدراسیون دانشجویی مخالف بوده اند.!!!!!!!

    اما کس از کس نپرسید نکند ورد دوم را نمی دانیم. چنان که وقتی دیگر بار سیل به راه افتاد به خود نگفتیم مومن از یک سوراخ نباید دو بار گزیده شود. ما گزیده شدیم نه دو بار که بارها.در اقتصاد شکست خوردیم به پای سیاست نوشتیم، در سیاست کم آوردیم سراغ اقتصاد رفتیم مگر با یارانه اش جبران کنیم. هر بار دشمنی قهار در جیب داشتیم که بیرونش کشیدیم و ناسزابارانش کردیم. آن بار شاه گفت هر بار ما گفت وگوهای نفتی داریم مملکت شلوغ می شود. نگفتیم این همه از قامت ناساز بی اندام ماست.
  4. #14
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    محل سکونت
    تبریز
    نوشته ها
    115
    278
    کاربر فعال
    نقل قول نوشته اصلی توسط بهزاد [Only Registered and Activated Users Can See Links. Click Here To Register...]
    محمد رضا شاه هم دقیقا همین کارای پوپولیستی رو کرد که کله پا شد. این موضوع منو یاد یه مقاله از مسعود بهنود انداخت که براتون نقل میکنم:

    قصه مرد باران ساز.مرد چینی وردی می دانست و باران باریدن می گرفت، نرخش یک یوان بود. تا زمانی که کسی شاگرد جوان او را اغوا کرد و پسرک کنار کلبه باران ساز دکه یی ساخت و بر سردرش نوشت باران سازی با نیم یوان.
    در آن سال خشک، چند روزی مشتریان فراوان رسیدند و چینی جوان شادمان، آنان را راه انداخت و روستاییان هم دعاگویان و شادمان رو به مزارع تکیده نهادند، چشم به راه باران. دو روزی گذشت دکه چینی جوان پرمشتری بود هنوز، باران ساز پیر هم مانند همه آن روزها عصایش را زیر چانه نهاده جلوی در کلبه خود، روی چارپایه یی نشسته بود در انتظار که ناگهان ریختند. روستاییان با نگرانی و فریاد ریختند به دکه باران ساز جوان که به فریادمان برس که زندگی مان رفت. معلوم شد به ورد جوان باران باریده ولی سر ایستادن ندارد و سیلی شده خانمان سوز. چاره چیست. جوان نمی دانست. نمی دانست که باران ساز پیر را دو ورد بود؛ با یکی باران می ساخت و با دومی باران را می گفت تا بایستد و جوان این دومی را نیاموخته بود. و ما بسیاریم که ورد دوم نمی دانیم. و این زندگی است. تکرار هم می شود.



    وقتی در سال ۱۳۵۳ بهای نفت ناگهانی جهید و سه برابر شد، در میان کشورهای صاحب نفت ایران تنها کشوری بود که سازمان برنامه یی به آن وسعت و کارشناسان داشت. از همین رو کارشناسانش جلوی ناهماهنگی ها را می گرفتند و جلوی اسراف سد می گذاشتند. در آن زمان ایستادند که نباید این همه پول را وارد کشور کرد و خرید، بلکه باید با تاخیر و به تدریج این درآمد را در جاهای مطمئن سرمایه گذاری کرد و کم کمک عوایدش را آورد و صرف زیرساخت ها کرد.

    .


    زمانی که سلطان سنجر به دست غزان گرفتار شد و امپراطوری او واژگون گردید، از او پرسیدند که به چه دلیل پادشاهی به این عظمت و باشکوهی را از دست دادی؟ او در جواب گفت که تنها به این دلیل که انجام کارهای بزرگ را به افراد کوچک و کارهای کوچک را به اشخاص بزرگ سپردم. به طور حتم، افراد حقیر از عهده انجام کارهای بزرگ برنمیآمدند و افراد بزرگ نیز از انجام کارهای کوچک ننگ و عار داشتند. بنابراین هر دو دسته از کارهایشان بازمانده و نتیجه کارها تباه شد و نقصان آن کمکم در مملکت پدیدار گشت و کارهای کشوری و لشکری رو به فساد گذاشت و در نتیجه شد آنچه که نمیبایست شد

    واقعا حقیقت تلخی بود .
    خیلی زحمت کشیدی آقا بهزاد
  5. #15
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    محل سکونت
    یزد
    نوشته ها
    12
    14
    نوشته های وبلاگ
    1
    کاربر جدید
    کاربر جدید
    بزارید من براتون بگم تا روشن بشید . ما خودمون کامیون بنز تک داریم.3 سال پیش رفتیم جیرفت هندونه بزنیم . دو تا دلال شیرازی اومدن هر کیلو هندونه خریدن 400 تومن از کشاورز جیرفتی. من خودم کامل در جریان بودم اونجا. خب دلال کیلویی 400 خرید .کرایه ما شد 700 هزار تومن تا شیراز ینی کیلویی 70 تومن. بعد رفتیم توی میدون شیراز. حجره دار بار رو فروخت و پانصد هزار تومن کارمزد برداشت.ینی کیلویی پنجاه تومن.تا اینجا شد کیلویی 520. یه میوه فروش که میوه فروشی خیلی بزرگی داشت اومد خرید کیلویی 600.اینجا دیگه دلال کارش به اتمام رسید پس کیلویی 80 تومن براش داشت. ما بار رو خالی نکردیم بلکه بردیم توی میوه فروشی خالی کردیم . همون هندونه رو به مردم میوه فروش داد 700 تومن. این روندی بود که خود من کامل در جریانش بودم براتون نوشتم.
    سود دلال : 80 تومن -- سود میدونی 50 تومن -- سود میوه فروش 100 تومن
  6. #16
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    نوشته ها
    1
    0
    کاربر جدید
    کاربر جدید

    Question سوال

    اگه یه مبتدی بخواد بره تو کار صادرات میوه باید چه پروسه هایی رو طیکنه ؟
    باید چه مدارکی رو از چه ادارات و اتحادیه هایئ داشته باشه که یه هفته ای جنسش ترخیص کنه هو بفرسته ؟
    توی کدوم بخش کار باید تسریع عمل داشته باشه ؟
  7. #17
    تاریخ عضویت
    May 2013
    نوشته ها
    17
    44
    کاربر جدید
    کاربر جدید
    راستی یه چیزی به ذهنم رسید و دوست دارم که آقایون جوابشو بدن و اونم اینه که آیا این مسئله منطقیه که مثلا منی که توی کرمانشاه زندگی میکنم , موقع فصل زمستون برم بندر عباس و اون موقع که تازه اونجا هوا گرمه و کشاورزاش دارن سیب زمینی درو میکنن , سیب زمینیو یا قیمت پایین (بدلیل فصل برداشت قیمت پایین داره اون محصول ) , بیارم و توی کرمانشاه با قیمت 2-3 برابر عرضه کنم ؟
    چنین کاری چه ضعفها و قوت هایی داره ؟ دوستان نظر بدن خواهشا.
  8. #18
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    محل سکونت
    بوشهر
    نوشته ها
    138
    187
    کاربر فعال
    خوبه عالیه به این میگن تجارت دیگه تازه کالای تازه هم میدی دست مشتری.پولت وقتت هزینه راهت و هزینه حملو داری میدی دیگه 2.3 برابرش که نمیره جیبت
  9. #19
    تاریخ عضویت
    May 2013
    نوشته ها
    17
    44
    کاربر جدید
    کاربر جدید
    فکر کنم سود 20 درصد معقول باشه. (ولی خب رویایی نیست). از اون طرف شما تصور کن که 10 تومن رفتی از بندر عباس توی زمستون سیب زمینی خریدی و تا تهران هزار و خورده ای کیلومتر آوردیش و با این قیمت بنزین هم باید اقلا 1.5 به صاحب کامیون بدی و با احتساب سود 20 درصد فقط 500 هزار تومن سود بردی!
    کسی نظر بهتری نداره؟
  10. #20
    تاریخ عضویت
    May 2014
    محل سکونت
    مشهد-تهران.سبزوار
    نوشته ها
    263
    141
    کاربر فعال
    نقل قول نوشته اصلی توسط بهزاد [Only Registered and Activated Users Can See Links. Click Here To Register...]
    دلالی اصطلاحیه که از فرانسه وارد ایران شد. در قرن هجدهم در فرانسه دلالها رو به خاطر اینکه اقتصاد رو به هم میریختن اعدام میکردن. !!!!

    اما دلال وواقعا کیه و تفاوتش با تاجر چیه؟
    دلال به کسی اطلاق میشه که بدون اینکه محصولی تولید کنه و یا ارزش افرینی ای ایجاد کنه صرفا با پول(یا کالای شبیه به پول که نقد شوندگیش بالاست) بازی میکنه.

    اگر تعریفمون از دلال این باشه میشه گفت کسایی که در بازار مسکن یا دلار یا طلا طی چند سال گذشته، صرفا به خاطر اینکه پول داشتن تقاضای کاذب و افزایش قیمت رو موجب میشدند دلال هستند. کسی هم که کالا احتکار میکنه صرفا نوعی دلاله.
    اقا بهزاد مطلب پر باری بود،،تبریک میگم
    با هم نظران شما موافقم ..
    up
صفحه 2 از 3 نخست 123 آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: 13-04-2019, 21:19
  2. هر صد میلیون 5 میلیون سود ماهیانه
    توسط safari64 در انجمن فرصت های سرمایه گذاری
    پاسخ ها: 42
    آخرين نوشته: 11-09-2016, 14:35
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 14-05-2015, 19:26
  4. سوال در مورد صادرات میوه
    توسط FoodStuff در انجمن پرسش و پاسخ
    پاسخ ها: 22
    آخرين نوشته: 31-05-2014, 07:33
  5. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: 09-04-2014, 09:25

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •