ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





صفحه 1 از 2 12 آخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    جاده ابریشم
    مهمان

    اسدالله عسگراولادی توضیح می دهد: چگونه پولدار شدم

    اسدالله عسگراولادی از بزرگ ترین تجار خشکبار کشور در مطلبی که از سوی سایت اقتصاد ایرانی منتشر شده، روایت موفقیت اقتصادی خود را این گونه بیان کرده است:


    [Only Registered and Activated Users Can See Links. Click Here To Register...]

    من اسدالله عسگراولادى هستم و سال 1312 در تهران متولد شدم. خانواده ام متدین و در سطح پایین جامعه بودند و با قشر ثروتمندان سروکار نداشتند. شغل پدرم پیشه ورى بود و مغازه عطارى داشت. ما سه برادر بودیم که هر سه از سن 12 ـ 13 سالگى کار در بازار تهران را شروع کردیم. روزها کار و شب ها درس. پس از گذراندن کنکور در رشته ادبیات پذیرفته شدم اما عصرهایى که فرصت داشتم به دانشکده اقتصاد هم مى رفتم چون ساختمان هاى دانشکده مقابل هم بود.گاهى سر کلاس هاى دانشکده حقوق هم مى رفتم. آن موقع رفتن به سایر دانشکده ها آزاد بود و مثل امروز کنترل و حراست هم در کار نبود.

    کارم را از صفر شروع کردم. اولین حقوقى که در دوره شاگردى گرفتم روزى 2 ریال بود که مى شد ماهى شش تومان. تلاشم شبانه روزى و کار سخت بود. اولین تجارتم را با خرید یک کیسه کنجد به قیمت 53 تومان از بازار تهران شروع کردم و آن کیسه کنجد را به نانوایى سر محل به قیمت 70 تومان فروختم و این اولین سود من در تجارت بود. این مربوط به سال 1327 است.

    تا سال 1334 کارمند بودم و در یک شرکتى کار مى کردم که فعالیتش در زمینه صادرات بود. به صادرات علاقه مند شدم اما پول نداشتم. تنها دارایى ام خانه اى بود که در خیابان شهید مصطفى خمینى به مبلغ 5600 تومان خریده بودم. در آن خانه من و دو خواهر و پدر و مادرم زندگى مى کردیم. اولین ماشینم که در سال 1333 خریدم یک فولکس به مبلغ 5900 تومان بود که با همین ماشین چند کیسه خواربار از بازار مى خریدم و بین نانوا و بقال توزیع مى کردم. سال 1334 تصمیم گرفتم تاجر شوم. به اتاق بازرگانى رفتم که کارت بازرگانى بگیرم، اما سنم اقتضا نمى کرد. چون حداقل باید 24 ساله مى بودم. نایب رئیس اتاق وقت طبق قانون مى توانست مرا امتحان کند.

    مرحوم عبدالله توسلى مرا پیش او فرستاده بود. یادم نمى رود 20 سوال از من کرد درباره ارز کشورها، حمل جنس و غیره. من به تمام سوالات جواب دادم و آن نایب رئیس به معرف زنگ زد و گفت: این باید جاى من بنشیند. 25 سال بعد جاى او نشستم. 2 سال بعد با قسط و تخفیف حجره اى به مبلغ 4 هزار تومان خریدم و رشته خشکبار را انتخاب کردم و هنوز بعد از 54 سال در همین رشته هستم. زیره سبز را بسیار دوست داشتم. چون هم سرمایه کمى مى خواست و هم قیمتش ارزان بود.

    از کار در داخل خوشم نمى آمد مى خواستم صادرات داشته باشم. کار را در سال 1336 و از صفر با صادرات زیره شروع کردم و قسطى پنج تن زیره خریدم. اولین مشترى ام در صادرات سنگاپور بود. با تمام دنیا از طریق اتاق هاى بازرگانى شان مکاتبه کردم و دنبال خریدار گشتم. اولین معاملاتم با نیویورک سال 1330 شروع شد. نیویورک از دیرباز تاکنون بورس زیره بوده و هست. کوشش کردم و سفرهایم شروع شد و روزى رسید که دیکته کننده قیمت زیره در جهان و ایران شدم. دوشنبه اى نبود که بازار ادویه نیویورک که زیره هم زیرمجموعه آن است باز شود و نرخ شرکت من ـ حساس ـ که الان 51 ساله شده، روى میز نرود و معاملات شروع بشود.

    اما سال هاى واقعا سختى بود. در سال 1347 به صادرات دو قلم دیگر خشکبار شامل پسته و کشمش رو آوردم. پسته کار بزرگى بود و پول سنگینى مى خواست. من پول نداشتم اما چون در بازار آبرو داشتم و خوش حساب بودم به من نسیه مى دادند و هنر من این بود که یک ماهه آن جنس را به خارج مى فروختم و پولش را مى گرفتم. این هنر خوش حسابى من عامل موفقیت من در بازار پسته بود.

    سال 1343 اولین انبارم را در خیابان تختى تهران خریدم و کارخانه زیره حساس را در مشهد تاسیس کردم که هنوز هم هست، هر سال که سودى مى بردم انبار و دفتر و خانه و ملک مى خریدم. در سراى امید که روزى درآن حجره قسطى خریده بودم تمام دفاتر همسایه را خریدم.

    من تاجرم و اصولى دارم؛ یکى از اصولم این است که هیچ وقت بیش از یک هفتم تنخواهم را به کسى نسیه نمى دهم تا اگر پولم را خورد باقى پولم محفوظ بماند. اصل بعدى ام این است که سعى کردم هیچ وقت بیش از نصف دارایى ام را نسیه نخرم. اصل دیگر این است که سعى کردم از بانک ها وام نگیرم. بانک ها بسیار سراغ من آمدند اما قبول نمى کردم! در نتیجه شب با خیال راحت به خانه مى رفتم و بدهکار نبودم. اگر داشتم مى خریدم و اگر نداشتم، نمى خریدم. سال 55 اگرچه آدم سیاسى نبودم به نجف خدمت حضرت امام(ره) رفتم. رفته بودم از ایشان اجازه بگیرم که در قم کارخانه بزنم و ایشان هم مرا راهنمایى کرد.

    یکى دیگر از اصولم عوض نکردن شریکم است. محمدحسن شمس 50 سال شریک من است و هنوز هم شریک هستیم. یادم نمى رود در اولین سفرم به نیویورک پاى ساختمان معروف امپایراستیت که مجسمه راکفلر قرار دارد، 3 جمله نوشته بود: موفقیت من به این 3 جمله است: زودتر از دیگران مطلع شدم، زودتر از دیگران تصمیم گرفتم و وقتى تصمیم گرفتم چشمم را بستم و عمل کردم. این 3 جمله اثر زیادى روى من گذاشت.

    سعى کردم در تجارتم به این 3 جمله متعهد باشم. اینها در تجارت خیلى مهم است. چون تجارت بى رحم است. تجارت در محیط رقابت بى رحم است. این شعار هم است: اگر مى خواهى رقابت کنى باید با چشم بسته بى رحمى کنی. مى شود البته با رافت و مهربانى کار کنى اما آنجا که مى خواهى رقابت کنى نه رافت کاربرد دارد و نه مهربانى باید بى رحم باشى .من از کم به زیاد رسیدم. مثالش خانه هایم است. اولین خانه ام را 5600 تومان ، دومى را 33 هزار تومان، سومى را از درخشش وزیر فرهنگ شاه معدوم 140 هزار تومان، چهارمى را 500 هزار تومان و پنجمى را 140 میلیون تومان خریدم که الان در آن ساکن هستند. اکثر این خانه ها را هنوز دارم آنها را اجاره داده ام و هیچ یک را نفروخته ام. وجوهات شرعى و ... مالیات هایم را داده ام.

    هرگز با دارایى چانه نمى زنم. انفاق مى کنم. مسجد و درمانگاه و مدرسه مى سازم و خدا به من کمک کرده است. من هیچ مالى در خارج کشور ندارم. فقط دفاترى در هامبورگ ، دبى و لندن دارم که دفاتر تجارى ام هستند. من افتخار مى کنم که میلیاردر هستم. همان خانه 5600 تومانى امروز بیش از 5/1 میلیارد تومان مى ارزد. پس میلیاردر شدن کارى ندارد. خانه اى که 140هزار تومان خریدم امروز یک میلیارد تومان مى ارزد، خانه دیگرم در خیابان ولیعصر 1300 متر مساحت دارد و حساب کنید چقدر مى ارزد. چرا بگویم گدا هستم؟ 16 سال عضو هیات رئیسه اتاق بازرگانى ایران و نایب رئیس اتاق بودم.

    بعد از سال 57 امام(ره) به 8 نفر براى اداره اتاق حکم داد که بنده هم جزوشان بودم. از آن 8 نفر 4 نفر فوت کردند و 4 نفر زنده هستند. در 10 سال اول حضورم در اتاق از آن آبرو گرفتم و در 20 سال بعد به آن آبرو دادم. جالب است بدانید در این 54 سال تجارت در دفاترم ضرر ندادم. در ایران 10 کارخانه دارم و اظهار فقر نمى کنم. درآمدم و هر چه را دارم این گونه تقسیم کرده ام: 20 درصد مال خدا، 20 درصد مال انفاق، 20 درصد خرج خانواده و با بقیه اش چیزى مى خرم.

    الان که به عنوان یک تاجر روبه روى شما نشسته ام یک ریال به هیچ بانکى بدهکار نیستم و در هیچ رانت دولتى مشارکت نکرده ام. در هیچ معامله دولتى هم نبوده ام. من در تجارت به 3 اصل سخت و سفت پایبند هستم: کیفیت، رقابت، خوش قولى، وقتى تعهد مى کردم براى فروش یک جنس، اگر بعد از فروش قیمت ترقى مى کرد، معامله را به هم نمى زدم. اما خیلى از همکاران این کار را مى کنند یا از کیفیت مى زنند تا ضرر نکنند. نیویورک به خاطر همین 3 اصل در دستان من بود. این رموز موفقیت من است.

    هر جاى دنیا زیره مى خواستند 48 ساعت بعد من بالاى سرشان بودم و بعد هم به خاطر کیفیت دیگر ما را رها نمى کردند. بیشترین معاملاتم با تلفن است، تلفنى مى فروشم و آن وقت به بچه هایم که در این ساختمان خودم کار مى کنند مى گویم قراردادش را ببندند. یک بار لس آنجلس بودم، نیمه شب و خواب آلود تاجرى از آلمان به من زنگ زد و 200 تن پسته خرید. خواب آلود بودم و فروختم. صبح بیدار شدم و دیدم قیمت پسته 50 هزار دلار فرق کرده است. اما نمى توانستم پسته فروخته شده را ندهم. صبح به آلمان پرواز کردم و به دفترش رفتم و گفتم من به تو پسته فروختم و حالا مى خواهم پسته بخرم. 100 هزاردلار به او دادم و قرارداد تلفنى را کنسل کردم. یک هفته بعدش را در هامبورگ ماندم. دوباره سراغش رفتم و گفتم حالا آن پسته را باز مى فروشم و او با 200هزار دلار تفاوت همان بار پسته را از من خرید و علاوه بر این که ضررم را جبران کردم 100 هزار دلار هم سود کردم! این خوش قولى اصل تجارت است. براحتى مى توانستم بگویم خواب بودم، فروختم. خب! قرارداد و امضایى که نداریم.اما شهرت من در این است: فروختى مال اوست، خریدى مال توست. من در تجارت خارجى اصول خودم را دارم. قبل از هر ملاقات درباره ویژگى هاى آن شهر یا علاقه مندى مالى طرف تجارى ام مطالعه مى کنم و واقعا عمیق مطالعه مى کنم و وقت مى گذارم و آن گاه این کاردر نتیجه ملاقات تجارى ام تاثیر مى گذارد و خوب هم تاثیر مى گذارد. من از هیچ و صفر به همه چیز رسیدم و الان که به عقب نگاه مى کنم مى بینم تلاش، توکل به خدا، درستکارى و مطالعه به من کمک کرد موفقیت امروز را داشته باشم.
  2. #2
    تاریخ عضویت
    Dec 2011
    نوشته ها
    2
    11
    کاربر جدید
    کاربر جدید
    تلاش، توکل به خدا، درستکارى و مطالعه به من کمک کرد موفقیت امروز را داشته باشم
    اسدالله عسگراولادی
  3. #3
    فرصت
    مهمان
    یاد حبیب القانیان را گرامی میداریم اگر بودند امثال ایشان نبودند و صنعت کشور شاید دست کمی از کره نداشت
  4. #4
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    3
    1
    کاربر جدید
    کاربر جدید
    مگه میشه آدم از بانک وام نگیره؟ بنظرتون یکم حرفای ایشون غیرواقعی نمیومد؟
  5. #5
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    ايران
    نوشته ها
    792
    1,250
    کاربر جدید
    کاربر جدید
    اقاي عسگراولادي مرد بزرگ و باظرفيتي هست
    اگركسي از نزديك باايشون رابطه داشته باشه متوجه ميشه.ادماي بزرگ دربارشون حرفاي غير واقعي زياد گفته ميشه
    من ايشون رو كاملا ميشناسم.فوق العاده فروتن و با أخلاق
  6. #6
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    محل سکونت
    مشهد
    سن
    40
    نوشته ها
    771
    731
    کاربر ممتاز
    کاربر ممتاز
    سلام
    واقعن حرفاشون يه دنيا ارزش داره كوله باري از تجربه هستش
    بازرگـــــــــانی و کـــــــــــــارگــــــــ ــوی آوا ************************************چیــــــــــــــن*********************************** New Gate To The Future


    [Only Registered and Activated Users Can See Links. Click Here To Register...]
  7. #7
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    11
    13
    کاربر جدید
    کاربر جدید
    بسیار هوشمند و آینده نگر. ایشان سومین خانه شان را از وزیر فرهنگ شاه خریدن و در سال 55 یعنی دو سال قبل از قطعی شدن انقلاب در قم برای تاسیس کارخانه از آقای خمینی کسب تکلیف کردن. این یعنی چی؟ فکر میکنم یعنی در دوره شاه روابطشون رو با دربار حفظ کرده و قبل از انقلاب اعلام حضور در رکاب آقای خمینی کردن.
    البته سو برداشت نشه لطفا منظور بنده این نیست که این کار بده. تجارت یعنی همین. خود آقای عسکراولادی توی فرمایشاتشون میگن بی رحم باش و این واقعیت ایست.
    دور اندیشی و ابتکار عملشون تحسین بر انگیزه و آدم باید حرفای ایشون رو بنویسه که یادش نره.
  8. #8
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    نوشته ها
    2
    2
    کاربر جدید
    کاربر جدید
    نقل قول نوشته اصلی توسط Novalife [Only Registered and Activated Users Can See Links. Click Here To Register...]
    مگه میشه آدم از بانک وام نگیره؟ بنظرتون یکم حرفای ایشون غیرواقعی نمیومد؟
    خیلی هم غیر واقعی به نظر میرسد.
    شخصا فکر نمیکنم که این روایت ایشان از ثروتمند شدن درست باشد.برادر این آقا ( اسدالله عسگر اولادی) در دهه شصت و زمان جنگ وزیر بازرگانی بود. اون موقع هم همه چیز سهمیه بندی و حواله ای بود. بستر بسیار مناسب برای رانت واردات و صادرات رانتی
    با استفاده از همان شرایط و برادر وزیر به ثروت رسیده .
  9. #9
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    11
    13
    کاربر جدید
    کاربر جدید
    نقل قول نوشته اصلی توسط Arash21 [Only Registered and Activated Users Can See Links. Click Here To Register...]
    خیلی هم غیر واقعی به نظر میرسد.
    شخصا فکر نمیکنم که این روایت ایشان از ثروتمند شدن درست باشد.برادر این آقا ( اسدالله عسگر اولادی) در دهه شصت و زمان جنگ وزیر بازرگانی بود. اون موقع هم همه چیز سهمیه بندی و حواله ای بود. بستر بسیار مناسب برای رانت واردات و صادرات رانتی
    با استفاده از همان شرایط و برادر وزیر به ثروت رسیده .
    البته من دوست ندارم در مورد کسی قضاوت کنم ولی یاد حرفهای آقای بابک زنجانی در رسانه ها افتادم قبل از بر ملا شدن واقعیت. ایشون هم دقیقا از همین ادبیات استفاده میکرد و میگفت من به هیچ بانکی بده کار نیستم.. میگفت شما یک بانک بیارید که بگه به من پول داده. امیدوارم ایشون شبیه آقای زنجانی نبوده باشه. البته بازهم اینا باعث نمیشه که آدم بگه این آقا شانسی به اینجا رسیده.. این آقا مهره هاشو خوب چیده بوده. ایشون قبل از انقلاب هم لابی داشته و وضعش خوب بوده.
  10. #10
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    محل سکونت
    تبریز
    نوشته ها
    115
    278
    کاربر فعال
    یادم نمى رود در اولین سفرم به نیویورک پاى ساختمان معروف امپایراستیت که مجسمه راکفلر قرار دارد، 3 جمله نوشته بود: موفقیت من به این 3 جمله است: زودتر از دیگران مطلع شدم، زودتر از دیگران تصمیم گرفتم و وقتى تصمیم گرفتم چشمم را بستم و عمل کردم. این 3 جمله اثر زیادى روى من گذاشت.
    خودش گفت علت چی بود . زودتر از دیگران مطلع شدم

    افر ادی که وابستگی در دولت دارند . با درز اطلاعاتی وسیعی که در دولت میشه پول های کلونی به جیب میزنند . مخصوصا اگر طرفت در قسمتی از وزارت بازرگانی باشه . اون وقت قبل از تغییر تعرفه وارات یک کالا زود تر از شما مطلع میشه و انبارش رو پر میکنه . به همین راحتی . که آقای عسگر اولادی هم به این نکته اشاره فرمودند

    چند وقت پیش از طرف وزارت نفت یک اطلاعاتی از یکی از جلسه ها درز کرد بیرون . قرار بود فرمول محاسبه قیمت مواد پتروشیمی تغییر کنه . سه یا چهار نفر فقط با کشیدن یک دونه حواله انبار بدون این که جنسی رو از پتروشیمی به انبارشون منتقل کنند سود چند میلیاردی به جیب زدند . این مطلب شایعه نیست حتی در اخبار ساعت 2030 هم بعد از ی هفته خبرش رو زدند.

    درسته که ایشون خیلی تاجر موفقی بودند ولی خیلی کم امکان داره طرف در اتاق بازرگانی همه کاره باشه و از موقعیتش سو استفاده نکنه . یکیش این بود که گفتم . یکی دیگه میتونه پایین زدن ارزش کالای وارده باشه و هزار جور ترفند دیگه که من و شما ها از اون بی خبریم .
صفحه 1 از 2 12 آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. محمدمهدي بهكيش مطرح كرد گردش آزاد پول مهمترين مساله پس از توافق
    توسط شرکت پیشگامان در انجمن اخبار بازرگانی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 13-07-2015, 00:21
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 02-06-2015, 20:56
  3. منشأ تورم در ایران؛ خلق پول یا عامل روانی؟
    توسط شرکت پیشگامان در انجمن اخبار بازرگانی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 31-05-2015, 22:44
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 26-05-2015, 18:45
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 15-12-2012, 11:25

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •