ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





صفحه 3 از 4 نخست 1234 آخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 39
  1. #21
    تاریخ عضویت
    Dec 2012
    محل سکونت
    گیلان -لاهیجان
    نوشته ها
    514
    1,613
    کاربر ممتاز
    کاربر ممتاز
    ای نوید تقوی خدا ترا حفظ کنه عکس کاربری تو تازه گذاشتی فکر کنم مربوط به شرکتت باشه نشناختمت بحرحال شرمنده . دوستان من یه مدت با ایمیل با نوید مکاتبه میکردم الان بجا نیاوردم امان از دست آلزایمر
    دوست دارم نوید همیشه موفق باشی
    شاد باشی همیشه
    ارادتمند شما
    خشایار سعادت
    ایرانی چای ایرانی بنوش / بنوشید اما خوش طعم .
    آسانترین راه برای از بین بردن افتخارات،خودستایی است .
  2. #22
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    خراسان جنوبی - بیرجند
    نوشته ها
    775
    1,503
    کاربر فعال
    کاربر تاجربانک
    نقل قول نوشته اصلی توسط خشایار [Only Registered and Activated Users Can See Links. Click Here To Register...]
    ای نوید تقوی خدا ترا حفظ کنه عکس کاربری تو تازه گذاشتی فکر کنم مربوط به شرکتت باشه نشناختمت بحرحال شرمنده . دوستان من یه مدت با ایمیل با نوید مکاتبه میکردم الان بجا نیاوردم امان از دست آلزایمر
    دوست دارم نوید همیشه موفق باشی
    شاد باشی همیشه
    ارادتمند شما
    خشایار سعادت
    خواهش میکنم شما لطف دارید. دل به دل راه داره آقا خشایار
    از اینکه بعضی اعضای سایت مثل دوستای صمیمی برخورد میکنن خیلی خوشحالم و اینجوری باعث میشه باهم راحتر باشن و پیشرفت دو طرفه حاصل بشه
    موفق باشید
  3. #23
    تاریخ عضویت
    Dec 2012
    محل سکونت
    گیلان -لاهیجان
    نوشته ها
    514
    1,613
    کاربر ممتاز
    کاربر ممتاز
    باعث افتخار و سربلندی من هستی و من مخلص شما
    ارادتمند شما
    خشایار سعادت
    ایرانی چای ایرانی بنوش / بنوشید اما خوش طعم .
    آسانترین راه برای از بین بردن افتخارات،خودستایی است .
  4. #24
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل سکونت
    تفلیس
    نوشته ها
    37
    151
    کاربر جدید
    کاربر جدید
    منم یه خاطره بی مزه تعریف کنم
    وقتی توی گرجستان رفتم حساب باز کنم برای شرکت کلی توضیح خواستم و سئوال و... با انگلیسی دست و پا شکسته. کارشناس بانک هم از من بذتر. خلاصه از مزایای اینترنت بانک میگفت و من از ترنسفر پرسیدم که آیا میشه و چه جوریه. پشت سر هم حرف میزدو از این شاخه به اون شاخه میپرید. منم یهو پرسیدم خوب اینویس رو چیکار کنم؟ گفت ای میل میزنی. پرسیدم کل این کار چقدر طول میکشه؟ گفت 1 تا 2 ساعت! بله. من منظورم کل ترنسفر بود و ایشون منظورش رسیدگی به اینویس!! تعجب کردم و دوباره پرسیدم گفت نه 1 تا 2 ساعتو پشت بندش کلی حرف زد. خلاصه ما هم به خیال اینکه لابد چون این بانک بیسش مال انگلیس هستش با بانک های اتحادیه اروپا جوینت هستن و... ورداشتیم 50 دلار هم دادیم برای جی پس اینترنتی!من هم ذهنم درگیر هزار تا چیز تا اینکه یه روز جمعه خواستم اولین ترنسفر رو انجام بدم. زنگ زدم یه سئوال داشتم درباره کمیسیون بانک و نمیدونم چی شد گفت 5 روز کاری طول میکشه! حداقل 3 روز.گفتم خوب اینترنت بانک و اون حرفا؟ گفت اصلا فرقی نمیکنه! تازه اینترنت بانک بیشتر هم طول میکشه چون یه بارم باید توی نوبت بمونه که بانک چک کنه اما توی شعبه این کار همونجا انجام میشه. حالا من به کارخونه گفتم امروز پول واریز میشه... شنبه و یکشنبه که هیچی 5 روزم بعدش یعنی یه آبروریزی تمام عیار. این به کنار تمام برنامه حمل هم بهم میخورد. از اینجا بود که بنده کمر به همت بستم و شروع کردم زیر و رو کشیدن که شما برای چی به من گفتین یکی دو ساعت این وسط منم که زیر سئوال رفتم. سرتون رو درد نیارم صبر کردم و جمعه و شنبه و یکشنبه فکر کنم تمام کارکنان بانک یکی یک بار اسم منو شنیدن! چون روزهای تعطیل بانک جوابگو بود توی بعضی از شعب و 24/7 تلفنی اما برای انجام ترنزکشنهای داخلی.خلاصه دوشنبه پول رو ساعت 2 بعد از ظهر فرم اینترنتی رو پرکردم و ساعت 5 (بدون احتساب اختلاف ساعت بین مبدا و مقصد) پول توی حساب کارخونه بود! فکر کنم توی رکورد گینس ثبت شدش البته بیش از هر چیز شانس آوردم
    ویرایش توسط Aksham.F.D : 26-02-2013 در ساعت 04:23
  5. #25
    تاریخ عضویت
    Dec 2011
    محل سکونت
    گوانگجو- چین
    نوشته ها
    1,599
    4,627
    مدیر ارشد
    مدیر ارشد
    نقل قول نوشته اصلی توسط Aksham.F.D [Only Registered and Activated Users Can See Links. Click Here To Register...]
    منم یه خاطره بی مزه تعریف کنم
    وقتی توی گرجستان رفتم حساب باز کنم برای شرکت کلی توضیح خواستم و سئوال و... با انگلیسی دست و پا شکسته. کارشناس بانک هم از من بذتر. خلاصه از مزایای اینترنت بانک میگفت و من از ترنسفر پرسیدم که آیا میشه و چه جوریه. پشت سر هم حرف میزدو از این شاخه به اون شاخه میپرید. منم یهو پرسیدم خوب اینویس رو چیکار کنم؟ گفت ای میل میزنی. پرسیدم کل این کار چقدر طول میکشه؟ گفت 1 تا 2 ساعت! بله. من منظورم کل ترنسفر بود و ایشون منظورش رسیدگی به اینویس!! تعجب کردم و دوباره پرسیدم گفت نه 1 تا 2 ساعتو پشت بندش کلی حرف زد. خلاصه ما هم به خیال اینکه لابد چون این بانک بیسش مال انگلیس هستش با بانک های اتحادیه اروپا جوینت هستن و... ورداشتیم 50 دلار هم دادیم برای جی پس اینترنتی!من هم ذهنم درگیر هزار تا چیز تا اینکه یه روز جمعه خواستم اولین ترنسفر رو انجام بدم. زنگ زدم یه سئوال داشتم درباره کمیسیون بانک و نمیدونم چی شد گفت 5 روز کاری طول میکشه! حداقل 3 روز.گفتم خوب اینترنت بانک و اون حرفا؟ گفت اصلا فرقی نمیکنه! تازه اینترنت بانک بیشتر هم طول میکشه چون یه بارم باید توی نوبت بمونه که بانک چک کنه اما توی شعبه این کار همونجا انجام میشه. حالا من به کارخونه گفتم امروز پول واریز میشه... شنبه و یکشنبه که هیچی 5 روزم بعدش یعنی یه آبروریزی تمام عیار. این به کنار تمام برنامه حمل هم بهم میخورد. از اینجا بود که بنده کمر به همت بستم و شروع کردم زیر و رو کشیدن که شما برای چی به من گفتین یکی دو ساعت این وسط منم که زیر سئوال رفتم. سرتون رو درد نیارم صبر کردم و جمعه و شنبه و یکشنبه فکر کنم تمام کارکنان بانک یکی یک بار اسم منو شنیدن! چون روزهای تعطیل بانک جوابگو بود توی بعضی از شعب و 24/7 تلفنی اما برای انجام ترنزکشنهای داخلی.خلاصه دوشنبه پول رو ساعت 2 بعد از ظهر فرم اینترنتی رو پرکردم و ساعت 5 (بدون احتساب اختلاف ساعت بین مبدا و مقصد) پول توی حساب کارخونه بود! فکر کنم توی رکورد گینس ثبت شدش البته بیش از هر چیز شانس آوردم
    معلومه داد و بیداد اساسی کردی سر اون بنده خداها، یا به قول خودت، زیر و رو اساسی کشیدی که کار 5 روز رو 2 ساعتإ انجام دادن.
    ترفندش رو یاد ما هم بده
  6. #26
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل سکونت
    تفلیس
    نوشته ها
    37
    151
    کاربر جدید
    کاربر جدید
    شما لطف دارید این والله روش نداره آدم که عصبانی میشه میاد بصورت خودجوش
  7. #27
    تاریخ عضویت
    Dec 2011
    محل سکونت
    گوانگجو- چین
    نوشته ها
    1,599
    4,627
    مدیر ارشد
    مدیر ارشد
    سلام به همه دوستان

    یه خاطره از یکی از دوستان و همکارانم تعریف کنم.
    یکی از دوستان تعریف میکرد که برای روسیه سفارش چند کامیون کلم داشتن، خلاصه کلم ها رو از نوع درجهء یک تهیه میکنن و سوار کامیونها عازم گمرک آستارا، تا در اونجا به تریلرهای یخچال دار بارگیری بشه و راهی روسیه بشه.
    کامیونها به گمرک آستارا میرسه و کلم ها به کانتینر های یخچال دار بارگیری میشه، حدود 2 تن کلم اضافه میاد و نمیشه که بارگیری کنن و مجبور میشن 2 تن کلم رو داخل ترمینال گمرک یه گوشه خالی کنن.
    اگر دوستان اونجا رو دیده باشن یه جای بی در وپیکری هست. خلاصه دوستم تعریف میکرد، که ما مشغول حساب کتاب و پلمپ و ... بودیم که یه هو برگشتم دیدم چند تا گاو افتادن به جونِ اون 2تن کلم هایی که یه گوشه خالی کرده بودیم و دارن دلی از عزا در میارن، اونم با کلم های درجهء یک صادراتی...
    چیکار میشد اون موقع کرد، جر اینکه پشت سرت رو با دست بخارونی و لبخند بزنی....حکایتی هست گمرک آستارا
  8. #28
    تاریخ عضویت
    Apr 2013
    نوشته ها
    31
    173
    کاربر انجمن
    کاربر تاجربانک
    سلام به دوستان عزیز
    چه تایپیک زیبایی

    من خیلی خاطرات از سفرهای بازرگانی دارم که در حد اینکه از حوصله جمع خارج نشه شرح میدهم.
    کار واردات انجام میدادم و به سرم خورد که یه سفری برم چین و استارت بازرگانی از شرق آسیا رو بزنیم.
    خوب طبعا یک سری کشورها رفته بودم و آشنایی داشتیم از سفر خارجی.چقدر خوشحال بودم که رسیدم بالاخره به بهشت تجاری جهان گوانجو.فرودگاه نبود که 2 کیلومتر باید پیاده روی میکردیم.یکی از دوستانمون که فردی مشهور در چین هست (تقریبا ایرانی های همه شرکت ها در چین همدیگرو میشناسن) برای ما هتل رزرو کرده بود.بالاخره گفتیم یوان که قیمتی نداره بیا با این سواری های عادی بریم نه تاکسی!!!!!!! گفته بودند میشه 100 یوان ولی با خودم گفتم دل این پسر بچه رو که اومده بود نشکونیم و با اون بریم.سوار شدیمو رسیدیم هتل گفتم چقدر میشه گفت 650 یوان.برق از سرم پرید منم با خودم 1000 یوان همراهم نداشتم و فقط دلار و یورو داشتم.یه 300 یوانی بهش نشون دادم فهموندم بهش که دلار دارم . اونا هم به هیچ عنوان دلار نمیگیرند چون میدونستم درآوردمو بعد از 15 دقیقه فهمید ندارم 300 تا رو گرفت رو رفت.
    واااای در ابتدا که رسیدم او چیزی که فکر میکردم نبود.شهری تقریبا زشت.برج های بلند و بدقواره.یه بوی خاصی میومد از شهر.
    رسیدم و رفتم هتل . یه چند تا جوان روسی هم تو خیابون بودن و اتفاقا باهوش هم صحبت هم شدیم.
    با کلی زحمت خوابم برد . صبح بلند شدم از سوپروایزر آدرس بانک پرسیدم که انگلسیش تعطیل رسمی بود.من تایپ میکردم تو google translate اونم جواب رو مینوشت.
    بالاخره بانک رو پیدا کردیم رفتیم بانک Bank of China رفتیم پولا رو چنج کنیم و اتفاقا خیلی هم تحویل گرفتن.داشتیم پولارو میشمردیم که یه مردی که ظاهری با شخصیت داشت اومد طرفم فکر کردم با من کار داره نگو باسطل اشغال کار داشت ببخشید ببخشید یه تفی کرد تو سطل آشغال که بهش فکر میکنم هنوز حالم بد میشه.تازه داشت اخلاقاشون دستم میومد و ... .سوار تاکسی شدم رفتم سمت دفتر دوستمون.یهو دیدم با 60 تا سرعت زد کنار اوتوبان سریع دوید عقب فکر کردم پنچر کرده برگشتم نگاه کردم دیدم واویلا آقا داره رفع حاجت میکنه کنار اتوبان.دیگه داشت حالم بهم میخورد از این چینی ها . روز اول و این همه اتفاق چون میخواستم 2 ماه بمونم با خودم میگفتم خدا به خیر کنه.
    خلاصه روز اول بود و با اتفاقات عجیب غریب تمام شد که دوستم میگفت اینجا عادیه این کارها.
    خلاصه ایی بود از روز اول که براتون خواهم گفت اتفاقات عجیب غریبی که افتاده برای من.
  9. #29
    تاریخ عضویت
    Dec 2011
    محل سکونت
    گوانگجو- چین
    نوشته ها
    1,599
    4,627
    مدیر ارشد
    مدیر ارشد
    نقل قول نوشته اصلی توسط global [Only Registered and Activated Users Can See Links. Click Here To Register...]
    سلام به دوستان عزیز
    چه تایپیک زیبایی

    من خیلی خاطرات از سفرهای بازرگانی دارم که در حد اینکه از حوصله جمع خارج نشه شرح میدهم.
    کار واردات انجام میدادم و به سرم خورد که یه سفری برم چین و استارت بازرگانی از شرق آسیا رو بزنیم.
    خوب طبعا یک سری کشورها رفته بودم و آشنایی داشتیم از سفر خارجی.چقدر خوشحال بودم که رسیدم بالاخره به بهشت تجاری جهان گوانجو.فرودگاه نبود که 2 کیلومتر باید پیاده روی میکردیم.یکی از دوستانمون که فردی مشهور در چین هست (تقریبا ایرانی های همه شرکت ها در چین همدیگرو میشناسن) برای ما هتل رزرو کرده بود.بالاخره گفتیم یوان که قیمتی نداره بیا با این سواری های عادی بریم نه تاکسی!!!!!!! گفته بودند میشه 100 یوان ولی با خودم گفتم دل این پسر بچه رو که اومده بود نشکونیم و با اون بریم.سوار شدیمو رسیدیم هتل گفتم چقدر میشه گفت 650 یوان.برق از سرم پرید منم با خودم 1000 یوان همراهم نداشتم و فقط دلار و یورو داشتم.یه 300 یوانی بهش نشون دادم فهموندم بهش که دلار دارم . اونا هم به هیچ عنوان دلار نمیگیرند چون میدونستم درآوردمو بعد از 15 دقیقه فهمید ندارم 300 تا رو گرفت رو رفت.
    واااای در ابتدا که رسیدم او چیزی که فکر میکردم نبود.شهری تقریبا زشت.برج های بلند و بدقواره.یه بوی خاصی میومد از شهر.
    رسیدم و رفتم هتل . یه چند تا جوان روسی هم تو خیابون بودن و اتفاقا باهوش هم صحبت هم شدیم.
    با کلی زحمت خوابم برد . صبح بلند شدم از سوپروایزر آدرس بانک پرسیدم که انگلسیش تعطیل رسمی بود.من تایپ میکردم تو google translate اونم جواب رو مینوشت.
    بالاخره بانک رو پیدا کردیم رفتیم بانک Bank of China رفتیم پولا رو چنج کنیم و اتفاقا خیلی هم تحویل گرفتن.داشتیم پولارو میشمردیم که یه مردی که ظاهری با شخصیت داشت اومد طرفم فکر کردم با من کار داره نگو باسطل اشغال کار داشت ببخشید ببخشید یه تفی کرد تو سطل آشغال که بهش فکر میکنم هنوز حالم بد میشه.تازه داشت اخلاقاشون دستم میومد و ... .سوار تاکسی شدم رفتم سمت دفتر دوستمون.یهو دیدم با 60 تا سرعت زد کنار اوتوبان سریع دوید عقب فکر کردم پنچر کرده برگشتم نگاه کردم دیدم واویلا آقا داره رفع حاجت میکنه کنار اتوبان.دیگه داشت حالم بهم میخورد از این چینی ها . روز اول و این همه اتفاق چون میخواستم 2 ماه بمونم با خودم میگفتم خدا به خیر کنه.
    خلاصه روز اول بود و با اتفاقات عجیب غریب تمام شد که دوستم میگفت اینجا عادیه این کارها.
    خلاصه ایی بود از روز اول که براتون خواهم گفت اتفاقات عجیب غریبی که افتاده برای من.
    سلام دوست عزیز، من در گوانگجو دارم زندگی میکنم، به تمام اون بوها و رفتارهایی که گفتی دیگه عادت کردم و برام عادی شده، فقط یه بو رو هنوز عادت نکردم، بویِ یه روغن هست که باهاش کباب و غذا سرخ میکنن ، دوره گردهای کنار خیابون دارن، وای یعنی وقتی توخیابون دارم راه میرم، این بو که مشامم میخوره، تیک آف میکشم و فرار میکنم.
    خاطراتت رو تعریف کن حتما، دوست دارم بشنوم
  10. #30
    تاریخ عضویت
    Apr 2013
    نوشته ها
    31
    173
    کاربر انجمن
    کاربر تاجربانک
    حتما.به روی چشم.البته آقا مرتضی شما استاد هستید و ما شاگرد.
    یه خیابون هست تو بجینگ که گاری ها همه چی سرخ میکنند به صف هستند.اونجا که دیگه نور علی نور هست.
    خلاصه روز اول تمام شد و وارد روز دوم شدیم.(در مدتی که گوانجو/شنزن بودم تمام لیست های خیابان ها / عمده فروش ها و ... را جمع آوری کردم.)
    رفتیم سمت بازار ها که بیشتر دور تا دور ایستگاه راه آهن بود.به به چه پاساژ هایی با چه قیمت های خوبی.به قول دوستمون گفته بود که برای اینکه کل پاساژهای گوانجو رو بخوای کاملا بری باید 6 ماه وقت کامل بزاری الحق که راست میگفت.مغازه های کوچک و جمع و جور ولی اجناس تا سقف پر.روز اول زیاد خرید نکردم در حد مایحتاج و اینکه کالایی که 200 یوان بود با چانه زنی تا 70 الی 80 یوان هم میومد اگر قبول نمیکردند میومدم بیرون و سریع جلوتو میگرفتن و اوکی رو میداد.این هنوز هم بعد از 6 سفر تجاری برام جالبه.زبان چینی ها زبان ماشین حساب هست و بس.
    چین کلا کشوری هست که به آدم انرژی میده از ساعت 8 صبح مفید کار میکنند تا 7 شب یا بهتره بگم تا قبل از تاریکی.مغازه رو تعطیل نمیکنه بره غذا بخوره مثل ایران 1 ساعت طول بکشه.بیش از نیمی از چینی ها هم اسپاگتی میخورن تو مغازه.بچه بغل کار مشتری رو راه میاندازه فاکتور میزنه و ... فقط کمکی به نظر من یا ایرانی ها بی ادب هستن یا بهتره بگم که یا ما خیلی حساس هستیم.
    بیش از 70 درصد مغازه فروش ها عضو سایت Alibaba هستند.و کاملا هم به روز و فکر نکنید که این سایت حتما عمده فروش ها و یا کارخانه ها هستند.
    انذازه جمعیت ایران گدا داره.از پیر و جوون و بچه.
    و یادم میاد به یک گدایی 1 یوانی دادیم خندید و نگرفت.توقع بالایی هم دارند در گدایی .
    ولی شب های چین خیلی زیباست . مخصوصا در خیابان های با کلاسش . به نظر من رستوران های کونگفو از همه جا غذاهاش بهتر و مقوی تر هست.مخصوصا آب اسفناجش.
    با دوچزخه هم که خیلی رفت آمد میکنند مخصوصا خانم ها و از این دوچرخه های تاشو دارند . کلا پسرها مرتب تر و تمیز تر از خانوم ها هستند.
    سلمانی های بسیار عالی و حرفه ایی که در هر سالن بالای 20 صندلی دارد.و قیمت ها بسیار خوب.
    یه خیابان داره به اسم Trading goangzhou که در هر کوچه اسم پایتخت یک کشور هست مثل : سئول / رم / که تهران هم دیده میشود.
    خوشمزه ترین وعده گاری ها : بلال شیرین و نرم هست.
    .... خلاصه دوستمون تماس گرفت که امشب میخوام ببرمت شام یه غذای خوب چینی بهت بدم.قرار گذاشتیمو کنار یک هتل در فضای باز . نه منویی نه سفارشی.با هم رفتیم داخل هتل که سفارش بدیم هنوز نرفتیم تو که چشام سیاهی رفت ... آکواریوم های بزرگ پر از خرچنگ و هشت پا.خدایا.ایران کجا چین کجا.
    گفتم من حالم بد شد بریم بیرون . از ما اصرار از دوست ما هم انکار.گفت یکی رو انتخاب کن وااای منم انتخاب کردم به من گفت خوشمزه هست و گوشت لذیذی داره و .... نمیتونیم بریم جای دیگه چون رزرو کردم.
    خلاصه غذا بعد از 30 دقیقه آماده شد وای خدای من.این میخورد و منم نگاه میکردم.به اصرار دوستون یک لقمه خوردیمو داشتیم خفه میشدیم باید کاملا جویده شه تا بتونی هضمش کنی و گرنه گوشت چسبناکی داره.دوستان عزیزم سرتون رو درد نیارم که ... ما هم مثل ما بقی دوستان یک راست رفتیم سمت WC.

    بیشتر در ادامه خواهم گفت این ها پیش مقدمه ایی بود از روزهای اول.
صفحه 3 از 4 نخست 1234 آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •