حمید کارگر* - آمارها میگویند سالانه نزدیک به پنج میلیون مترمربع فرش دستباف در کشور تولید میشود که بیش از دو سوم آن روانه بازارهای صادراتی شده و یکسوم به مصرف داخلی میرسد. بر این پایه در کنار لزوم توجه به بازارهای خارجی و حفظ جایگاه این کالا در میان صادرات غیرنفتی کشور، نمیتوان از بازار داخلی غافل ماند و حفظ و توسعه فروش داخلی فرش دستباف نیز به پایدار ماندن روند تولید و رونق بخشیدن به اشتغال و سرمایهگذاری داخلی کمک میرساند.
همین آمارها اما به علل مختلف از کمرمقی در بازار داخلی فرش دستباف سخن گفته و از سردی گرایش ایرانیان به خرید این کالا خبر میدهند؛ عللی که برخی با ذکر عبارات آشنایی همچون «تورم»، «گرانی»، «کاهش توان خرید» و «کوچک شدن سبد خانوار» برای همگان مشهود و آشکارند و برخی کمتر شناخته شده و ناآشنای هستند.
وقتی سخن از بالا بودن قیمت تمام شده فرش دستباف به میان میآید و اینکه شهروندان ناگزیر به کنار گذاشتن این کالا از سبد خرید خود هستند، طبیعی است که دولت، فعالان بخشخصوصی و تعاونی در فرآیند تولید فرش دستباف باید به سراغ راههایی برای کاستن از قیمت تمام شده این محصول از یکسو و ارایه انواع تسهیلات برای خرید فرش ایرانی از سوی دیگر بروند که هر یک نسخههای مجزایی برای اجرا دارند اما چالش فقط این نیست.
یکی از علل کمتر شناخته شده، ورود و ظهور انواع کفپوشهای جایگزین برای فرش دستباف است. کفپوشهای صنعتی وارداتی که در کنار فرشهای ماشینی داخلی با بهایی کمتر و رنگ و لعابی تازهتر جایی ویژه برای خود در بازار داخلی زیراندازها دستوپا کردهاند.
یکی دیگر از این علل، تغییر در ذایقه و سلیقه زندگی ایرانیان به ویژه نسل جوان است. پیشترها مادری دستبافته خود را به دخترش میداد یا فرزندی فرش جهیزیه مادر را به یادگار محفوظ میداشت و قالی، نمادی از ماندگاری و عمر دراز و حتی یکی از اقلام قابل ذکر در وصیتنامهها بود. پیشترها اینگونه نبود که هر روز رنگی و سبکی به عرصه مد وارد شود و هر از گاهی حال و هوای عمومی مبلمان، پرده و کفپوش را دگرگون کند. اما امروز کمتر پیش میآید که فرشی برای یک عمر استفاده خریداری شود بلکه بهگونهای میخرند که در کوتاهمدت دگرگونش کنند.
علت دیگر را میتوان ناهمخوانی و ناهماهنگی میان طرحها و نقوش متداول در بافتههای امروزی با سایر اجزای دکوراسیون منازل دانست. مبلمان، کاغذ دیواری، پرده و دیگر اجزای چیدمان بصری در منازل در سیطره نگارههایی مدرن هستند که کمتر میتوان میان آنها با نقشمایههای اصیل فرشهای ایرانی پیوند برقرار کرد و از این رو خریدار داخلی با همدست کردن سایر اجزا، فرش ایرانی را به کناری وامینهد.
دگرگونیهای متاثر از معماری امروزی نیز از دیگر علل کمتر شناخته شده برای کمرونقی بازار داخلی فرش دستباف است. مواردی همچون کوچک شدن اتاقها که تنها به قالیچهها و فرشهای کوچک امکان حضور میدهند یا استفاده از سرامیک و پارکت به جای سیمان و گچ و موزاییکهای پیشین که ناگزیر صاحب خانه را وامی داشتند تا بیخ تا بیخ اتاق را مفروش کند از عللی هستند که در تبدیل شدن فرش دستباف از کالایی کاربردی به کالایی تزئینی نقش داشتهاند.
بر فهرست چنین عللی میتوان افزود و از سوی دیگر راهکارهایی را نیز میتوان فهرست کرد. یکسوی ماجرا به دولتمردان و تصمیمسازان برمیگردد تا عرصه اقتصاد را چنان تدبیر کنند که بافندگان فرش زیلونشین نباشند و سوی دیگر آن متوجه طراحان، رنگرزان و تولیدکنندگان فرش دستباف است تا نیاز و اقتضائات امروز مصرفکنندگان را بازشناسند و پاسخش دهند.

جهان صنعت