روزنامه اعتماد-زهرا علياكبري / ديگر همه راهها به دولت ختم نميشود. يك سر گفتوگوهاي اقتصادي به اتاق ميرسد ؛ اتاق بازرگاني، صنايع و معادن. حالا هر هياتي كه راهي ايران ميشود، سري به اتاق بازرگاني ايران و تهران ميزند و بازار مذاكرات فعالان خصوصي و هياتهاي خارجي داغ است. درها اگر باز شود، قرار است سهم بخش خصوصي در اقتصاد پررنگتر از امروز باشد. وقتي وزير صنعت، معدن و تجارت به سرمايهگذاران خارجي پيام ميدهد براي ورود به ايران شريك ايراني بيابيد، در حقيقت پيشبيني ميكند ترافيك خيابانهاي منتهي به طالقاني و وزرا افزايش يابد. مسعود خوانساري، رييس اتاق بازرگاني، صنايع و معادن تهران است. وي ميگويد براي بهره گرفتن از موقعيت تازه بايد تكليفمان را روشن كنيم كه در چه وضعيتي ميخواهيم با خارجيها همكاري كنيم. او هرچند خوشبين است به وقوع اتفاقات مثبت اما كمي واقعنگري چاشني حرفهايش ميكند تا نشان دهد نگرانيهايي هست و نميتوان چشم بسته منتظر بهبود اوضاع بود. او هر چند تحريمها را شكسته ارزيابي ميكند اما نگرانيهايش از داخل آنقدر هست كه بتواند بر خوشبينياش نسبت به آينده بچربد. خوانساري كه بيست و هشت سالي را در دولت سپري كرده است اين روزها در حالي رييس فعالان خصوصي ايران است كه از جنجالآفريني و جوسازي طبقهاي كه آنها را مولود دوران احمدينژاد ميداند، نگران است. وي هشدار ميدهد كه بايد مراقب آنهايي بود كه يكروزه و يك شبه ره صدساله رفتند و حالا در فضايي زندگي ميكنند كه ثروتمندان قديمي و استخواندار آن را تجربه نكردهاند. مشروح مصاحبه روزنامهاعتماد با مسعود خوانساري، پنجمين رييس اتاق تهران پيش رو است.

از ابتداي سال جاري تاكنون هياتهاي تجاري فراواني از كشورهاي اروپايي و ساير قارهها راهي ايران شدهاند، بررسيها نشان ميدهد فضاي خبري ايران در مقايسه با سالهاي قبل تغيير كرده است، اين رفت و آمدها تاثيري در تغيير فضاي واقعي اقتصاد ايران داشته است؟
اشتياق خارجيها براي اينكه در ايران فعاليت كنند، محسوس و قابل درك است اما مهم اين است كه ما در چه شرايطي و با چه وضعيتي ميخواهيم با آنها همكاري كنيم. بالاخره بازار ايران بازار كوچكي نيست، بازار ايران تنها به جمعيت ٧٨ ميليون نفري اين كشور محدود نميشود. بازار كشورهاي همسايه را نيز بايد در نظر بگيريم، آن وقت معلوم ميشود كه براي بازاري ٢٨٠ ميليون نفري ميشود برنامهريزي كرد. ببينيد اشتياق خارجيها براي حضور در ايران يك بخش قضيه است، بخش ديگر شرايط ما است. آنها ميخواهند هم به ايران كالا صادر و هم سرمايهگذاري كنند اما مساله اين است كه ما در چه شرايطي ميتوانيم بهترين بهره را ببريم.
نكته اول اين است كه بايد قيمت ارز واقعي باشد چرا كه اگر اين طور نباشد خطر بزرگي در كمين ما است. اگر قيمت ارز واقعي نباشد، اتفاق بدي كه در دولت قبلي افتاد و منجر به از بين رفتن صنايع و توليد شد، تكرار ميشود اما اگر قيمت ارز واقعي باشد، صنايع مزيتدار ايران خود را نشان ميدهد و آن وقت ميشود به دوران جديد اميدوار بود.
خارجيها در مذاكرات به سرمايهگذاري در كدام بخشها بيشتر علاقه نشان ميدهند؟
به صنايع وابسته به نفت و پتروشيمي. صنعت خودروسازي هم برايشان جذاب است چون پتانسيل خريد سالي يك ميليون و ٨٠٠ هزار خودرو در ايران وجود دارد. در صنعت برق، مواد دارويي و موارد ديگر هم علاقهمنديهايي نشان دادهاند.
با توجه به جايگاهي كه بخشخصوصي در اقتصاد ايران داراست، فكر ميكنيد بتواند در دوران جديد اقتصاد ايران نقشي موثرتر از قبل ايفا كند؟
بخش خصوصي موتور محرك اقتصاد ايران است.
فكر ميكنيد واقعا بخش خصوصي موتور محرك اقتصاد ايران است؟
بله.
اما تاكنون چنين اتفاقي نيفتاده است. براي من اين نكته مهم است كه وقتي درباره بخش خصوصي صحبت ميكنيم، دقيقا بدانيم درباره كدام بخش صحبت ميكنيم.
هر بخشي از اقتصاد كه دولتي و عمومي نباشد، خصوصي است.
فكر ميكنم تعريف به اين شفافي نباشد. مثلا به نظر شما مخابرات ايران خصوصي است ؟ درباره انبوهي از شركتهاي خصوصي كه مدير انتصابي دارند، چه ميگوييد؟
من فكر ميكنم مديران انتصابي متعلق به بخش عمومي هستند نه بخش خصوصي. مانند سرمايهگذاري نيروهاي مسلح و نفت و تامين اجتماعي. اينها بخش عمومي هستند.
ببينيد بخش خصوصي تاكنون سهم چنداني از اقتصاد ايران نداشته و نتوانسته است در قامت يك موتور محرك ظاهر شود، حداقل براي اثبات اين ادعا ميتوانم به آمارهاي ارايه شده از سوي وزارت امور اقتصادي و دارايي در خصوص شكل خصوصيسازي اشاره كنم. در حالي كه نام اين برنامه سياست خصوصيسازي بود، در عمل بخش خصوصي سهمي ١١ درصدي از واگذاريها داشت و بخش عمومي در اثر اجراي اين سياست بزرگ و بزرگتر شد. در حقيقت واگذاري اموال دولت به بخش عمومي و... سبب شد نوعي نهاد شبه دولتي شكل بگيرد كه مزاياي دولتي بودن را ندارد اما مضرات آن را حمل ميكند.
در اين نكته من هم با شما موافقم، من هم فكر ميكنم در واگذاريها خوب عمل نشد. همه معترف هستند كه بخشخصوصي متاسفانه در نظر گرفته نشد و عمدتا شركتها به بخشهاي عمومي و شبه دولتيها واگذار شدند.
حالا من ميخواهم بپرسم بخش خصوصي كجا بود؟ چرا براي گرفتن سهم موثرتر عمل نكرد؟ درست است كه ما ميتوانيم اين ايراد را به دولت بگيريم كه چرا در اجراي سياست خصوصيسازي بخش خصوصي واقعي را در نظر نگرفتيد، اما ميشود از بخش خصوصي هم پرسيد شما كجا بوديد كه سياست را به نام شما و به كام ديگران اجرا كردند؟
اتفاقا جواب اين سوال را هم بايد دولت بدهد. دولت دنبال اين بود كه شركتهايش را به بالاترين قيمت واگذار كند از اين رو به دنبال انتخاب اصلح نبودند. نتيجه اجراي اين سياست چه شد؟ شركتهاي دولتي به كساني واگذار شد كه به دنبال توسعه نبودند. اغلب اينها زمين و ماشين آلات را فروختند. به هر حال خصوصيسازي در بسياري از كشورها اجرايي شده است. بلوك شرق هم اين تجربه را داشت و ما اتفاقا از بلوك شرق در واگذاريها الگوبرداري كرديم. اين بدان معناست كه در جريان واگذاريها تنها قيمت را در نظر گرفتيم و شركتها را به بالاترين پيشنهاد ممكن فروختيم. بلوك غرب اما تجربهاي متفاوت داشت. من ميتوانم تجربه خصوصيسازي در آلمان شرقي را مثال بزنم. در اين كشور برخي كارخانهها را به قيمت يك مارك فروختند اما به كساني كه اهليت داشتند تضمين گرفتند كه موظفيد اشتغال را حفظ كنيد، تكنولوژي جديد بياوريد و توليد را بالا ببريد، در عمل نيز با موفقيت روبهرو شدند. مثلا كارخانه خودروسازي لادا در آلمان شرقي به فولكس واگن فروخته شد. اتفاقا نه تنها عقبگردي نداشت بلكه اقتصادش شكوفا شد .
پس ما بايد تعريف كنيم منظورمان از خصوصيسازي چيست. سوال شما در مورد اينكه كجا بوديد؟ دو قسمت دارد. بخش خصوصي ايران از نظر توان مالي نميتوانست با رقبايش برابري كند. اما اگر پتانسيل واقعي اين بخش از نظر اهليت اداره اقتصادي و... را در نظر بگيريم بايد بگويم از اين منظر بخش خصوصي توانايي داشت اما به اين مولفه در جريان اجراي سياست خصوصيسازي توجه چنداني نشد .
شما بيش از دو دهه عهدهدار مسووليت دولتي بوديد، من جاي ديگري از مصاحبه به اين موضوع دوباره بازخواهم گشت اما بفرماييد واقعا وقتي در مقام دولتي بوديد نيز اين نظر را داشتيد؟ خودتان حاضر بوديد به قيمتي پايينتر كارخانهاي را به بخش خصوصي اهليتدار واگذار كنيد ؟
من بهطور خاص منتقد سياستهاي اقتصادي دولت يازدهم نيستم. نكتهاي كه گفتم در مورد سياستهاي اقتصاد دولتي و بينش اقتصادي دولت محور است. اينكه فردي در بدنه دولت يا اينكه بخش خصوصي بوده باشد، از نظر بينش اقتصادي مهم نيست، اولويت اساسي اين است كه ما به نگاه بخش خصوصي و واگذاري امور به بخش خصوصي اعتقاد داشته باشيم. در همان دوره حضور در دولت هم نگاه من مشخص بود. هميشه حرف اين بود كه امور اقتصادي را به بخشخصوصي اهليتدار واگذار كنيم. بعدها كه از دولت خارج شدم هم بيشترين تلاش را در جهت توسعه همين نگاه انجام دادم. در واقع حضورم در اتاق بازرگاني به چندين سال قبل و پس از مسووليتهاي دولتي باز ميگردد. اگر همان زمان اعتقادي به چنين نگاهي نداشتم، قطعا وارد اين فضا نميشدم ولي نكته اين است كه احساس كردم براي به سرانجام رساندن نگاه همراهي با بخش خصوصي به اتاق آمدم. بنابراين هم در دولت و هم اينكه در بخش خصوصي نگاه مشخصي داشتم. البته كه طي سالهاي متمادي برخي نگرشها تغيير ميكند و تكامل مييابد. امروز هم تلاش ميكنم در اتاق تهران بايد به توسعه نگاه اتكاي اقتصاد كشور به بخشخصوصي باشيم.
برگرديم به موضوع خودمان. پيش از اين وقتي بحران ارزي خود را نشان داد، آقاي نهاونديان گفتند به خاطر نوسانات نرخ ارز خصوصيسازي را متوقف كنيم. نقل قول ديگري هم از آقاي جلالپور هست كه ميگويد بهتر است خصوصيسازي تا زمانيكه بخش خصوصي قدرتمند شود، متوقف شود. موضع شما در اين ميان چيست؟
همان طور كه گفتم براي واگذاريها «اهليت» بايد معيار باشد. مشكل ما در بخش خصوصي، اين است كه پارامترهاي كلان اقتصاد ما مشخص نيست. بگذاريد منظورم را شفافتر بگويم. وقتي در يك جامعه تورم، نوساني از هشت تا ٤٠ درصد دارد، سرمايهگذاري به مشكل بر ميخورد. حتي اين مساله را با نرخ ارز و سود بانكي كنار هم بگذاريم ميبينيم پيشبيني سرمايهگذاري مشكل است. حالا يك نكته مهم ديگر. حتي قيمت حاملهاي انرژي را نميتوان در يك بازه زماني پيشبيني كرد در حالي كه براي صنعتي شدن پيشبينيپذير بودن اقتصاد اهميت دارد.
پس مشخصا لازمه توسعه بخش خصوصي رعايت اين موارد و قابل پيشبيني بودن وضعيت در افقهاي چهار تا پنج ساله است.
با وضعيتي كه در حال حاضر وجود دارد توقف خصوصيسازي را به صلاح ميدانيد يا ادامه آن را؟
باز هم تاكيد ميكنم اگر قرار باشد، خصوصيسازي درست انجام شود، مهمترين بحث اهليت است يعني پيدا كردن فرد يا افرادي است كه بتوانند توسعه را اولويت قرار دهند. اين كار هر وقت انجام شود درست است.
پس با اين تعريف معتقد هستيد كه بخش خصوصي ايران توانايي آن را دارد كه در دوران جديد نقش ايفا كند
دقيقا .
شما تغيير موضع افزايش اعتماد به نفس فعالان اقتصادي ايران را درك نكردهايد؟
من براي پاسخ به اين سوال كمي جلوتر ميروم و به فضايي كه در گذشته در ايران وجود داشت اشاره ميكنم. تا قبل از روي كار آمدن دولت يازدهم، در هشت سال تصدي دولتهاي نهم و دهم به حدي هيجانات و نوسانات زياد بودكه كسي اميدي به آينده نداشت. بعد از روي كار آمدن دولت، فضا رو به بهبود رفت. دولت با كاهش تورم و هيجانات توانست ثبات را به اقتصاد بياورد و در نتيجه آرامشي رواني در جامعه ايجاد شد. قدم دوم توافق ژنو بود و گام سوم در وين برداشته شد. بالاخره صنعتگران و فعالان اقتصادي اعتقاد دارند زماني موفق ميشوند كه بازارهاي جهاني رو به آنها گشوده باشد. در چند سالي كه تحريم بوديم ارتباط ما با دنياي خارج قطع بود. طبيعتا شرايط جديد اميد را افزايش داده و در نتيجه اعتماد به نفس ايران بالا رفته است.
برخي دايم به اين استناد ميكنند كه تحريم هنوز لغو نشده و رفت و آمد هياتهاي خارجي تنها به مذاكره محدود شده است نه امضاي قرارداد و... در ملاقاتهايتان اين برداشت را داشتيد كه آنها هم لغو تحريمها و اجرايي شدن توافقنامه را قطعي ميدانند؟
به نظر من آنها از خيلي وقت قبل به دنبال اين بودند. من ملاقات زيادي با سفراي اروپايي داشتم و ميديدم همه آنها بابت تحريمها ناراحت بودند. اما به هر حال از امريكا ميترسيدند چون امريكا بزرگترين شريك آنها بود و جريمههايي كه بابت مراوده با ايران در نظر گرفته بود برايشان بسيار بالا بود. اول بحث اشاره كردم كه آنها يا بازاري ٢٨٠ ميليون نفري روبهرو هستند و طبيعتا دوست دارند كه سهمي از آن داشته باشند چون ما بخش عمدهاي از درآمدمان از نفت به دست ميآيد درك نميكنيم يك ريال سود يعني چه. اروپاييها وضعيتي متفاوت دارند. اين بازارها برايشان حكم مرگ و زندگي را دارد براي همين تلاش ميكنند وضعيت را عادي كنند.
امريكاييها چطور؟
امريكا يك مقدار كار سختتري دارد، به هر حال اروپاييها و آسياييها همواره در ايران بودهاند و برآيند مناسبي از وضعيت دارند اما ايران ٣٦ سال است ارتباطي با امريكا ندارد. به همين خاطر هم مانند شركاي آسيايي و اروپايي ايران، آنها شناختي از وضعيت كشور ندارند با توجه به اين شرايط فكر ميكنم محدوديت امريكاييها براي سرمايهگذاري در ايران به مراتب بيش از كشورهاي ديگر است.
به هر روي شناخت شريك در فضاي اقتصادي اهميت فراواني دارد. ٣٦ سال زمان كمي نيست. در اين دوره زماني كاملا قطع رابطه بوديم. مثلا شما صنعت خودروسازي را ببينيد، در همين سالها فرانسويها، ژاپنيها و كرهايها در ايران فعاليت كردند و كاملا به وضعيت آشنا هستند. تكنولوژي، مديران و كارخانههاي ما را ميشناسند. در بحث دارويي و پتروشيمي نيز اروپاييها كار كردند و بالاخره طرف تجاري خود را ميشناسند اما امريكاييها هيچ شناختي ندارند.
اتفاق توافق ايران و ١+٥ را با كدام اتفاق تاريخي ايران همسنگ ميدانيد؟
از دو بعد ميتوان پاسخ به اين سوال را بررسي كرد؛ از بعد بينالمللي من فكر ميكنم توافق مانند آتش بس ايران و عراق باشد اما از بعد داخلي من اثرات سوء مديريتها در دولتهاي نهم و دهم را به مراتب بيشتر از تحريم و اتفاقات ناشي از آن ارزيابي ميكنم در نتيجه فكر ميكنم اتفاق بزرگ داخلي قبلا با تغيير دولت دهم و روي كار آمدن دولت يازدهم رخ داده است. در واقع اگر سوء مديريتي كه در هشت سال دولت سابق در كشور وجود داشت، نبود تحريم نميتوانست چنين اثري بر اقتصاد ايران به جا بگذارد.
پس از منظر بينالمللي فكر ميكنيد در حال پايان نوعي نزاع هستيم؟
از باب بينالمللي بله اما از باب داخلي خير. دنيا كه فكر ميكرد ميتواند با ابزار تحريم ما را زمين بزند، هرچند سوءمديريت داشتيم اما سرپا مانديم. باز هم تاكيد ميكنم اگر سوء مديريت نبود امروز وضع ما به مراتب بهتر بود. اگر مراودات بينالمللي امكانپذير شود، با توجه به پتانسيل نفتي كه داريم، قطعا يك دوره جديد آغاز ميشود. ما در حوزه اقتصادي به آرامش رسيديم و با گشودن درها، وضع باز هم تغيير ميكند.
بايد توجه داشت مهمترين بحثي كه امروز داريم بحث امنيت كشور است. ما امروز در منطقهاي ناامن هستيم ولي خوشبختانه كشورمان در امنيت كامل است. دنيا هم امروز اين مساله را قبول دارد. كشور ما از نظر زيربناهاي توليد و صنعت وضعيت خوبي دارد. بالاخره جهان هم متوجه شده است كه عوارض برخوردهاي غيرديپلماتيك چيست. ميبينيد كه تجربه امريكا در عراق به داعش رسيد. اگر ميخواهد منطقه را با ثبات كند بايد با ايران كنار بيايد.
برخي معتقدند توافق نقشه سياسي منطقه را تغيير داده است. فريدمن مقالهاي در نيويورك تايمز نوشته كه بعد از توافقات توازن قدرت ايران و اعراب به هم ميريزد و اين ممكن است كه منجر به جنگ شود. حتي اسراييل را هم يك خطر ديده و پيشنهاد داده حكام ايران و امريكا بروز چنين خطري را ببينند و موازنه را به هم نزنند؟
ايران همواره يك وزنهاي در منطقه بوده است اما در چند ده سال اخير كه بين ايران و غرب اختلاف وجود داشت، اعراب و رژيم صهيونيستي توانستند وزنه شوند. بعد از توافق اين وضع عوض ميشود اما بايد ديد آنها به چه صورت ميخواهند تحريك شوند؟ آنها از اختلافات ايران و امريكا هميشه استفاده كردند و اگر اين مساله حل شود ديگر فضايي باقي نميماند. كشورهايي مانند عربستان و رژيم صهيونيستي در خودشان مشكلاتي دارند كه اين توافق آنها را تشديد خواهد كرد. البته مثلي هست كه ميگويد نبايد دشمن را ناديده گرفت. ما امروز اقتدار داريم و بايد آن را افزايش دهيم در ضمن بايد روابط خوبي با همسايگان داشته باشيم كه فكر نكنند ايران براي آنها دردسر خواهد آفريد.
برگرديم به مسووليتهاي بخش خصوصي. شما به عنوان نماينده بخش خصوصي چه مسووليتي براي خود در دوره جديد داريد؟
نمي شود درباره مسووليت بخشخصوصي گفت و به دولتي تا اين اندازه بزرگ اشاره نكرد. دولت خوشبختانه در حرف و ادعا، مدعي هستند كه در ٣٠ سال گذشته اشتباه كرده است و بايد بخش خصوصي را رونق ميداد. مسوولان معتقدند نقش بخش خصوصي بايد پررنگ شود و وظيفه اين بخش سنگين است. در اين مدت دولت خيلي بزرگ شده و ما عملا دولتي داريم با وزن سنگين اما كارايي كم. بخش خصوصي هم در اين چند ساله آنطور كه بايد رشد نكرد. حالا كارهايي كه بايد انجام بگيرد اين است كه دولت تصديگري را از خود دور كند.
دولت براي امور مختلف بايد مجوز صادر كند. هر چه اين مجوزها كمتر شود، بهتر است. مساله فساد را نيز نبايد ناديده انگاشت. شفافسازي راه برخورد بافساد است. متاسفانه فساد اداري كه در اكثر بخشها وجود دارد و بايد با آن برخورد شود، در ضمن دولت به عنوان اصليترين عامل بايد از متغيرهاي كلان اقتصادي در مقابل نوسانات محافظت كند.
اما بخش خصوصي، وظيفه اصلي اين بخش پاسداري از خودش، يعني بخش خصوصي است. بايد در اين بخش كار كارشناسي افزايش پيدا كند تا بتواند در تعامل دولت خواستههاي خود را بيان كند.
مهمترين نگراني شما در دوران جديد چيست؟
ما در شرايطي وارد دوران جديد ميشويم كه ميراث نامناسبي را با خود داريم. من بيش از آنچه فكر كنيد نگران طبقه جديد هستم كه در دوران احمدينژاد شكل گرفت. همان كساني كه معلوم نيست از كجا آمدهاند و يكشبه به درآمدهاي آنچناني رسيدند و با رانت و نزديكي به قدرت توانستند موقعيت مالي خود را تحكيم كنند. اينها در آينده دردسر ميآفرينند. خصوصا كه منابع مالي كه با فساد به آنها رسيده قدرت بزرگي را در اختيارشان قرار ميدهد. در كل معتقدم بايد متوجه خطر طبقهاي كه احمدينژاد به وجود آورده است، بود تا نتوانند شرايط را نامساعد كنند.
واقعا اينها را طبقه جديد ميدانيد؟
بله در اين طبقه جديد يكسري جوان ٢٥ تا ٣٥ ساله هستند بدون هيچ سابقه فعاليت اقتصادي موفق شخصي و خانوادگي. اين گروه با پولهاي بادآوردهاي كه معلوم نبود از كدام محل صاحب آن شدهاند، زندگي خاصي به دست آوردند. آنچه مشخص است اينكه ثروتشان از راه عادي به دست نيامده است. شما ميبينيد يك جوان ساده مانند همين بابك زنجاني، زندگياي دارد كه صاحبان صنايع قديمي و فعالان شناخته شده اقتصادي ندارند. اينها ميتوانند مشكلساز شوند. به هر حال پولي كه با زحمت دربيايد متفاوت از پول يك شبه است. پولي كه از راه زحمت دربيايد سخت خرج ميشود اما شكل خرج كردن پولهاي يك شبه خطرناك است.
شما پنجمين رييس اتاق تهران هستيد. وقتي رياست اتاق را به دست گرفتيد، خيليها عنوان كردند بخش خصوصي در حال تغيير شكل است. شما خودتان را نماينده كدام طيف ميدانيد؟
من در ابتدا از هر چهار رييس سابق تشكر ميكنم. بالاخره ما هرگونه قضاويتي را نبايد بدون در نظر گرفتن زمان و مكان انجام دهيم. بيانصافي است كه ما امروز را با ده سال قبل مقايسه كنيم و به همين خاطر ميگويم همه روسا تلاش خود را داشتند.
فعاليت اتاق تهران و اتاق ايران در سه دهه بايد بررسي شود؛ دهه اول دهه حاكميت انقلاب بود و بحرانهاي آن. بينشي دولتي بر كشور حاكم بود و در آن فضا، اعضا تنها تلاش ميكردند اتاقها باقي بمانند. دهه دوم را ميتوان دهه سكون ناميد. اما در دهه سوم تحول شكل گرفت و قوانيني در مجلس تصويب شد كه اتاق مجددا داراي وجاهت شد. اين تحولات منجر بدان شد كه اتاق در دولت هم صاحب صدا شود. بالاخره مسوولان به نقش بخش خصوصي واقف شدند. اما اينكه از اين به بعد چه ميشود به تلاش ما ربط دارد. تلاش ما اين است كه در گام اول اعضا يعني همان صاحبان كارت بازرگاني و عضويت را افزايش دهيم چون ميدانيم كسانيكه در بخش صنعت و تجارت فعالند بيش از اعضاي اتاق هستند. بايد كاري كنيم كه افراد بيشتري راغب شوند تا عضو اتاق شوند. علاوه بر اين لازم است تشكلهاي تخصصي افزايش پيدا كنند چون تشكلها داراي تضاد منافع هستند ميتوان چند صدايي را به اتاق آورند. دنيا تغيير كرده از اين رو بايد مباحث جديد مديريتي و تكنولوژي را وارد كنيم. ما حدود ٣٠ سال است كه علاوه بر بحث تحريمها، ارتباط مديريتيمان نيز قطع شده در نتيجه لازم است نسل جديد را وارد صحنه كنيم. ما سعي ميكنيم نمايندگان اكثريت بخشخصوصي باشيم. تشكلها را بارور كنيم. هميشه به اتاق انتقاد ميشد اين بود كه نمايندگان اتاق عمدتا افراد مسن هستند اما اين تغيير نسل در حال انجام شدن است و ميبينيم كه فرزند صنعتگران نسل اول وارد شدند. اين سه ويژگي دوره جديد است و نسل حاكم شده برخاسته از اين سه ويژگي است.
اعضاي هيات نمايندگان اتاق تغيير شكل دادهاند، جوانتر شدهاند و ديگر صرفا بازاري و تاجر نيستند...
ويژگي هيات نمايندگان امروز تنوع تخصصهاست. در ميان هيات نمايندگان اتاق تهران هم نماينده بخش بازار هست و هم براي نخستين بار نماينده بخش خدمات فني و مهندسي. از صنايع مختلف معدني، پتروشيمي، نفت و شيميايي نمايندگاني هستند يعني در كل نمايندهها بيش از قبل نماينده بخش خصوصي شدهاند. همان طور كه گفتيد هيات نمايندگان در حال جوانتر شدن هستند يعني نسل دوميهاي فعالي را در اتاق ميبينيم كه نويدبخش است.
حالا يك سوال شايد از منظر شما بيربط، چرا در انتخابات اتاق ايران كانديدا نشديد؟
بعد از بحثها و گفتوگوهاي زيادي كه انجام شد، به اين جمعبندي رسيدم كه بايد در اتاق تهران بمانم و تلاشي مضاعف را براي رونق گرفتن بيشتر اتاق تهران انجام دهيم. اتاق تهران پتانسيلها و توان بالايي دارد كه ميتوانيم با فعال كردن آنها هم به بخش خصوصي و هم به اقتصاد كشور كمك كنيم. به همين دليل ترجيح دادم كه همچنان روي موضوع اتاق تهران متمركز باشم.
دوره قبل فضايي عليه شما شكل گرفت و منتقدانتان به سابقه دولتي بودن شما اشاره ميكردند. ميگفتند تحولخواهان معتقدند نبايد همه اتاقها دست محافظهكاران و دولتيها باشند اما خودشان كانديدايي را معرفي ميكنند كه سالها در دولت بود. شما اين بازخورد را گرفتيد؟
پيش از اين هم اشاره كردم، موضوع دولتي بودن يا نبودن مهم نيست. موضوع اصلي اين است كه تفكرات مديريتي چطور باشد؟ ديدگاههاي اقتصادي من هم مشخص است. هميشه اين نگاه توانمندسازي بخش خصوصي وجود داشته است و بنابراين تصور ميكنم كه بخش خصوصي كشور هم اين موضوع را درك كرده است. در دوره قبل انتخابات اتاق ايران آقاي شافعي در اتاق قديميتر از من بودند و تمام شهرستانها را ميشناختند. من اصلا شناختي از آنها نداشتم. به همين خاطر ايشان مقبولتر افتادند. در ضمن من چهار روز قبل از انتخابات كانديدا شدم اما آقاي شافعي از سه ماه قبل كار را شروع كردند. شايد اگر من هم دو هفته زودتر كار را شروع ميكردم، ميبردم. اما به هرجهت مهم اين است كه امروز همگي ما در تهران و شهرستانها و در اتاق تهران و اتاق ايران يك هدف مشترك داريم و آن بازسازي فضاي كسب و كار در كشور است. هركس بتواند در اين زمينه كار كند و به اقتصاد كشور ياري رساند، بايد مورد تكريم و تقدير قرار گيرد. آقاي شافعي هم در دوره خودشان قدمهاي موثري برداشتند و از اين جهت بايد از ايشان هم تشكر كرد.
طيفي كه شما از طرف آنها نماينده شديد، منسجم كار ميكند، براي من اين سوال ايجاد ميشود كه رقيب مشترك شما كيست؟
ما رقيب مشترك نداريم. كار ما تيمي و براساس خردجمعي پيش ميرويم. يكي از هدفهاي بزرگ ما بايد اين باشد كه چنين نگاهي را به فضاي كلي اقتصادي كشور تعميم دهيم. به خصوص كه امروز بيش از هر زمان ديگري به اجماع نخبگان اقتصادي در سراسر كشور نياز داريم.
به هرحال برايم كمي تعجبآور است كه حركت هماهنگ و منسجم شما چطور شكل گرفته است؟
ما از ابتدا ميثاق بستيم كه همدل باشيم. اين همدلي هم براين اساس شكل گرفت كه دوستان علاقهمند بودند كه به اقتصاد ملي و بخش خصوصي كمك كنند. دشمن مشترك ما ركود و بيكاري و بحرانهاي اقتصادي است. ما همگي علاقهمنديم كه روزهاي پررونق و با رشد اقتصادي بالا را براي كشور ببينيم. بنابراين درهمين جهت هم با تمام توان كار ميكنيم.
شما از بدنه دولت آمدهايد، اين سابقه چه دستاوردي برايتان داشته است؟
عرض كردم مهم دولتي بودن يا نبودن نيست. مهم اين است كه فرد بينش بخش خصوصي را داشته باشند. باور داشته باشند كه اقتصاد زماني رونق ميگيرد و توسعه مييابد كه بخش خصوصي فعاليت كند. اين مهمترين عامل است. اين بينش را ممكن است يك مدير دولتي داشته باشد اما يك مدير بخش خصوصي نداشته باشد. بنابراين شاخصهاي كه اعضاي ارشد اتاق بايد داشته باشند اين است كه بخشخصوصي ميتواند موتور محرك اقتصاد باشد.
بحث دوم اين است كه دولت از منظر نقش حاكميتياش يك ملاحظاتي دارد و بخش خصوصي نيز منافعي دارد. اگر اين دو را در راستاي هم ببينيم و آنها را به منافع ملي گره بزنيم و منافع ملي را ارجح بدانيم، مشكلي ايجاد نخواهد شد. من سه چيز را براي خودم يادداشت كردم كه برايتان ميخوانم؛ منفعت بنگاه، منزلت اتاق و مصلحت ملي يعني اگر اين سه پارامتر را به عنوان شعار در نظر داشته باشيم حركتمان رو به جلو است. به هر روي ما در كشوري هستيم كه بخش خصوصي با يكديگر تضاد منافع دارند، اگر منفعت ملي را در نظر بگيريم مسائل بهتر حل خواهد شد. علاوه بر اين بايد منزلت اتاق در بين دولت و بخش خصوصي منزلت داشته باشد. در بخش خصوصي زماني ميتواند منزلت داشته باشد كه بتواند مشكلات بخش خصوصي را رعايت كند. در مقابل دولت هم بتواند با كار كارشناسي و حرفهاي بتواند دولت را قانع و در تعامل با دولت مشكلات را حل كنيد. در مورد بنگاهها هم همه ما صاحبان بنگاه هستيم كه بايد منافع بنگاه خود را در چارچوب منفعت ملي حل كنيم.
گويا شركت ساختماني داريد، از كسب و كارتان راضي هستيد؟
بله.
با قاطعيت ميگوييد بله در حالي كه اغلب فعالان اقتصادي عادت دارند هميشه يك اما و اگر وسط بگذارند .
نه من راضي هستم.
ركود مسكن ناراضيتان نكرد؟
فعال اقتصادي بايد بداند كه هميشه بالا نخواهند بود. وضعيت اقتصادي بالا و پايين دارد.

جملههاي كليدي
اشتياق خارجيها براي اينكه در ايران فعاليت كنند، محسوس و قابل درك است اما مهم اين است كه ما در چه شرايطي و با چه وضعيتي ميخواهيم با آنها همكاري كنيم. بالاخره بازار ايران بازار كوچكي نيست.
اگر قيمت ارز واقعي نباشد، اتفاق بدي كه در دولت قبلي افتاد و منجر به از بين رفتن صنايع و توليد شد، تكرار ميشود.
دولت دنبال اين بود كه شركتهايش را به بالاترين قيمت واگذار كند از اين رو به دنبال انتخاب اصلح نبودند. نتيجه اجراي اين سياست چه شد؟ شركتهاي دولتي به كساني واگذار شد كه به دنبال توسعه نبودند.
دنيا فكر ميكرد ميتواند با ابزار تحريم ما را زمين بزند، هرچند سوءمديريت داشتيم اما سرپا مانديم. باز هم تاكيد ميكنم اگر سوء مديريت نبود امروز وضع ما به مراتب بهتر بود. اگر مراودات بينالمللي امكانپذير شود، با توجه به پتانسيل نفتي كه داريم، قطعا يك دوره جديد آغاز ميشود. ما در حوزه اقتصادي به آرامش رسيديم و با گشودن درها، وضع باز هم تغيير ميكند.